هفته گذشته در حالی که همه چشمها درگیر منظره انتخاباتی بود و سیاست تمام اذهان را پر کرده بود، یک خبر کوتاه در بخشهای مختلف خبری ترکیه تقریبا بدون آنکه توجهی را جلب کند منتشر شد: «پرفسور ظفر توپراک درگذشت.» اگرچه قدرندیدن عالمان یکی از رسوم رایج در جهان شرقی ما است، اما همزمانی مرگ توپراک با انتخابات ریاست جمهوری و مجلس هرچه بیشتر مرگ او را از توجهها دور کرد.
ظفر توپراک از جمله دانشمندانی است که فهم تاریخ معاصر ترکیه به ویژه در حوزه تاریخ اقتصادی و اجتماعی بدون توجه به آثار او و ارجاع به نوشتههایش مطالعهای ناقص خواهد بود. او در حالی در 77 سالگی به عنوان یکی از مهمترین تاریخنگاران اجتماعی و اقتصادی ترکیه معاصر فوت کرد که اساسا حوزه تحصیلی او تاریخ نبود و او دکترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه استانبول دریافت کرده بود. اصلیترین مقطه فعالیت آکادمیک او ریاستش بر «مرکز مطالعات آتاتورک» در دانشگاه بوغازایچی استانبول است که توانست در سایه کادر علمی میانرشتهای که در آنجا فراهم آورده بود جلوه جدیدی از تاریخ ترکیه معاصر را ارائه دهد. او خود نیز با تکیه بر تحصیلات اجتماعی و اقتصادیاش مشغول پژوهش در تاریخ این حوزهها شده و با هدف دستیابی به منابع اصلی شروع به جمعآوری کتابها و مجلات دوره آخر عثمانی و ابتدای جمهوریت کرد که در نتیجه آن تبدیل به یکی از بزرگترین مجموعهداران کتابهای تاریخی در ترکیه با بیش از هزار و 300 جلد در کتابخانه شخصیاش شد. او علاوه بر دانشگاه بوغاز ایچی در دانشگاه مینستو و پاریس به عنوان استاد مهمان حضور یافته و در نتیجه خدمات علمیاش از دانشگاه مینستو دکترای افتخاری دریافت کرد.
نتیجه حیات آکادمیک ظفر توپراک بیش از 20 کتاب و 250 مقاله علمی است که بخشی از آنها علاوه بر ترکی به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و ایتالیایی ترجمه و نشر شده است. همچنین سردبیری و بنیانگذاری چندین ماهنامه و فصلنامه در حوزه تاریخ اجتماعی و ایجاد یک موسسه تخصصی برای این حوزه از دیگر خدمات او به ترکیه و تاریخ ترکیه در طول عمرش بود. او در نتیجه این خدماتش جوایز مختلف علمی از مراکز و موسسات علمی و فرهنگی در ترکیه دریافت کرد.
بیشک توجه به برخی نظرات ظفر توپراک در مورد جمهوریت ترکیه در صدمین سالگرد تشکیل این دولت هم به مثابه احترامی به مقام علمی او و هم برای درک بهتر از این حادثه بیجا نباشد.
پروژه فکری ظفر توپراک
توپراک به نوعی رسالت اصلی خود را نشان دادن زمینههای پیشینی دوره جمهوریت ترکیه میداند و در کتابهای خود نشان میدهد که جمهوریت تقریبا در همه ساحات آن چیزی جز تداوم گفتمانهای مختلف موجود در دوره عثمانی نبود. او برخلاف سنت رایج تاریخنگاری جمهوریت که این حادثه را از 1919 آغاز میکنند بیشتر در نتیجه نگاه اجتماعیمحورش تاریخ جمهوریت را تا 1908 یعنی دوره مشروطیت دوم عثمانی پیش میبرد. بر همین اساس او کار خود را به عنوان یک مورخ دوره مشروطه آغاز میکند. او معقتد است که دوره 10 ساله مشروطه دوم عثمانی آنچنان که شایسته است قدر و قیمت لازم را در تاریخنگاری معاصر ترکیه ندیده است و اصلیترین دلیل این وضعیت نیز نگاه سیاسی به تاریخ است.
در دوره جمهوریت به رغم اینکه این جمهوریت برآمده از آرمانهای دوره مشروطه بود اما نگاهی نامساعد به مشروطه و بازیگران اصلی آن وجود داشت که همین نیز باعث عدم توجه درست به مشروطه در اوایل جمهوریت شد. یکی دیگر از علل عدم توجه به دوره مشروطه شکستهای نظامی موجود در این دوره است که بحث از آن دوره تداعیکننده خاطرات تلخ هزیمتهای نظامی است و از این رو افکار عمومی ترک رغبت چندانی به مطالعه دوباره آن دوره ندارد. اما در هر حال تاریخ اجتماعی و فکری دوره جمهوری از 1908 آغاز میشود و تا دهه 1950 تداوم مییابد و از این دوره به بعد است که دوران نوینی آغاز میشود.
نخستین اثر از ظفر توپراک که توجه جامعه آکادمیک ترکیه را به او جلب کرد کتاب «اقتصاد ملی در ترکیه (1908 – 1918)» بود. او در این کتاب تلاش کرد تا تاثیر فضای اقتصادی بر تحولات سیاسی دوره متاخر عثمانی را نشان داده و از سوی دیگر چگونگی حرکت به سمت ایجاد یک اقتصاد ملی و پیدایش یک بورژوازی ملی در دوره جمهوریت را نشان دهد. به رغم اینکه اکنون بیش از 30 سال از انتشار این اثر گذشته است اما هنوز اثری که در این حوزه توان همدوشی با این کتاب را داشته باشد تولید نشده و این اثر به عنوان یکی از آثار کلاسیک مطالعات دوره متاخر عثمانی و ابتدای جمهوریت محل رجوع دانشپژوهان است. او در این اثر خود نشان داده است که جمهوریت همچنان که در حوزه سیاست و اجتماع از جنبههای گوناگون تداوم یا گسستی از دوره عثمانی است، در حوزه اقتصاد نیز همین وضعیت وجود دارد و فهم تحولات بنیادین اقتصاد کلان و خرد دوره جمهوریت را نمیشود بدون در نظر داشتن سابقه عثمانی آن فهم کرد.
به نوعی میتوان گفت که تمام پروژه فکری و علمی توپراک در چهل سال فعالیت تخصصی آکادمیکش بر روی همین فهم تداومها و گسستهای عبور از عثمانی به جمهوری بوده است. او بعدتر در آثاری که در رابطه با زنان و فمینیسم در ترکیه منتشر کرد و یا با آثاری که به حوزه انسانشناسی و مسائلی چون نژادپرستی و نظریات داروینی و… پرداخت نشان داد که در همه این حوزهها بخش مهمی از موضوع به تداوم فضای فکری و ذهنی عثمانی ابتدای قرن بیستم مربوط میشود.
آتاتورک، مردی که باید دوباره او را شناخت
توپراک در سالهای اخیر اصلیترین وظیفه خود را فهم دوباره دوره آغاز جمهوریت و به ویژه ذهنیت مصطفی کمال آتاتورک میدانست. از این رو دو کتاب پایانی او یعنی «جمهوریت و آنتروپولوژی»[1] و «آتاتورک؛ تکامل فلسفه تاسیسگر»[2] هر دو مختص به دیدگاههای آتاتورک است. او معتقد است که زندگینامههای موجود در مورد آتاتورک غفلت آشکاری در مورد تحولات فکری او دارند. این زندگینامهها تحت تاثیر عملکرد نظامی و سیاسی آتاتورک قرار گرفته و از «ذهن موسس» او غفلت میکنند. نکته جالب قضیه اینجاست که حتی همین زندگینامهها نیز به دهه پایانی عمر او یعنی دهه 1930 توجه چندانی نمیکنند چرا که درگیریهای واقعی کسب قدرت در دوره جمهوری در 1927 تثبیت میشود و معلوم میشود که آتاتورک صاحب این حاکمیت خواهد بود و به این ترتیب زیست سیاسی آتاتورک نیز دچار یک وقفه میشود. از آن تاریخ به بعد آتاتورک، فوزی چقماق و عصمت اینونو مثلث رهبری حاکمیت تازهتاسیس هستند و نیازی به درگیریهای روزمره سیاسی نیست. همین وضعیت باعث عدم توجه تاریخنگاران به زندگی دهه پایانی آتاتورک که اتفاقا از منظر به بار نشستن اندوختههای ذهنی و فلسفی او دوره بسیار مهمی است شده است.
فهم زیست فکری آتاتورک از آن جهت مهم است که او هم با استفاده از توان سیاسیاش و هم با استفاده از کاریزمای شخصیاش نوعی گفتمان خاص خود را که ریشه در گفتمانهای اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست داشت ارائه میدهد. بدنه نیروی انسانی جمهوریت نیز چارهای جز پذیرش این گفتمانها ندارد. از این رو است که بلافاصله پس از مرگ آتاتورک کتابهای درسی در حوزه تاریخ تغییر میکند و کرسی تدریس تئوری زبان خورشیدی او در دانشگاه تعطیل میشود.
ظفر توپراک معتقد است که آتاتورک، فارغ از اینکه نظرات او را بپذیریم یا نه، یک شخصیت جوال فکری است و به روز بودن و تنوع موجود در کتابخانه او حتی در کتابخانه دارالفنون نیز وجود ندارد. بخش مهمی از کتابخانه او کتابهای اساسی فکری فرانسوی است که بنیانهای جمهوریت ترکیه را آنها ایجاد میکنند. جمهوریت سوم فرانسه از دوره مشروطه تبدیل به مدل اسوه برای ترکیه میشود و روشنفکران عثمانی با جزئیات به تعقیب تحولات فکری مکتب فرانسوی میپردازند. این تعقیب تا جایی پیش میرود که مثلا کتابهای دورکهیم همزمان با فرانسه در ترکیه چاپ میشود. لئون دوگی، با کتاب حقوق اساسی خود یکی از مهمترین منابع جمهوریت است و مسائل قابل توجهی همچون آزادی زنان و حقوق زنان که در اصلاحات جمهوریت مورد توجه قرار گرفت برگرفته از آثار اوست.
بر همین منوال آثار ژان ژاک روسو نیز از اهمیت کلیدی برخوردارند و یکی از منابع فکری آتاتورک هستند. برای درک اهمیت روسو در این فرآیند میتوان به یک نمونه اشاره کرد: آتاتورک 1 اکتبر 1921 یک سخنرانی چهار و نیم ساعته دارد. این سخنرانی پس از جنگ ساکاریا است و در حالی که هنوز دولتی تشکیل نشده و آینده جنگ معلوم نیست نشان میدهد که ذهن آتاتورک درگیر شکل حکومت بعدی است و در این مرحله آثار روسو تبدیل به منبع فکری او میشود. در آن دوره یک دوگانه مونتسکیویی و روسویی در فضای فکری عثمانی-ترکیه حاکم است. مونتسکیوییها قائل به اولویت آزادی و روسوییها قائل به اولویت برابری هستند که آتاتورک و تیم همراه او بیشتر بر روی مساله برابری و مساوات تاکید دارند.
از نظر توپراک برای فهم فکری – فلسفی دوره ابتدایی جمهوریت اصلیترین و اصیلترین منابع سخنرانیها و مصاحبههای آتاتورک است. اما دلیل عدم توجه لازم به اندیشههای آتاتورک در تاریخنگاری موجود ترکیه، وجود برخی مشکلات ارتباطی با آتاتورک است. یکی از اصلیترین مشکلات خوانش افکار آتاتورک گسل زبانی میان نسل کنونی و آتاتورک است. سخنرانیهای آتاتورک خصوصا کتاب «نطق» او هر کدام یک اثر بلاغی است. به حدی که میشود سخنرانیهای آتاتورک را به عنوان یک اثر بلاغی مربوط به آخر عثمانی مورد تدریس در درس ادبیات قرار داد. اما تحولات زبانی باعث دور افتادن نسل فعلی از این منبع شده است.
فهم اندیشههای آتاتورک از این جهت اهمیت دارد که بسیاری از پروژههای اصلی جمهوریت همچون لغو خلافت و یا تغییر الفبا همگی به اتکای شخصیت آتاتورک رخ داده است و بخش اعظمی از بدنه نیروی انسانی بنیانگذار جمهوریت همراه با این اندیشهها نبود. به عنوان مثال خلافت معضله اصلی ابتدای جمهوریت است. بدنه اصلی جمهوریت همچنان با اینکه نهاد خلافت ملغی اعلام شود همکاری نمیکند و اصلیترین چالش آتاتورک در این مرحله این موضوع است. اما او نهایتا با ابتکارات شخصی این اندیشه را به سرانجام میرساند. همین وضعیت در مورد الفبا نیز وجود دارد. از این رو برای فهم این تحولات همچنان فهم سیر تطور و تحول ذهن موسس آتاتورک از اهمیت کلیدی برخوردار است.
ظفر توپراک در کتاب «جمهوریت و آنتروپولوژی» تلاش کرده است سیر تعمیم این ذهنیت آتاتورکی به فضای علمی و علوم اجتماعی آن دوره را با تکیه بر منابع دست اول ارائه دهد.
زن به مثابه اصلیترین نماد تاریخ اجتماعی
یکی از اصلیترین حوزههای فعالیتی توپراک تاریخ اجتماعی است. او در آثار خود نشان میدهد که ترکیه از 1908 تا 1938 در کنار تمام تحولات جاری در حال زیست یک انقلاب اجتماعی بوده است. او زن را به عنوان بهترین نماد این انقلاب اجتماعی و دریچهای برای شناخت تحولات در سطح جامعه میداند. از نظر او فهم نقش زنان کلید اصلی فهم تحولات در آن دوره تاریخی است. تحولاتی که در نهاد خانواده رخ میدهد، مساله تحصیل زنان، مساله تحصیل همراه مردان برای زنان، مساله اعطای شغل به زنان در نهادهای جدی دولتی و حقوقی، فحشا، تحولات حقوق خانواده، مساله تک همسری، مساله لزوم ثبت دولتی ازدواج و طلاق همگی جلوههای مهمی از انقلابات حقوقی و اجتماعی در دوره عثمانی و جمهوریت هستند و در همه آنها زنان نقش کلیدی را برعهده دارند.
چیزی که از 1908 با عبارت «مساوات تامه» برای حقوق زنان رخ میدهد آغازگر این موضوع است. وقوع جنگها نیز یکی از اصلیترین علل موجده این وضعیت است چرا که با عدم حضور مردان در خانه و سطح جامعه، این زنان هستند که مجبور به کار و کسب درآمد میشوند و همین نیز باعث تحولات میشود. نهایتا این سیر نقشآفرینی زنان در سطح جامعه اعم از سطح نخبگانی و سطح توده عامه مردم به جایی میرسد که در 1935 کنگره فمینیسم جهانی در استانبول برگزار میشود.
ظفر توپراک با کتاب «آزادی زنان و فمینیسم در ترکیه (1908 – 1935)»[3] باز هم با تکیه بر کتابها، مجلات و خاطرات شخصی افراد مختلف نشان میدهد که ایدئولوژی جمهوریت و نیز مساله تساوی حقوق چگونه زیست فردی زن ترک را متحول کرده است.
[1] Cumhuriyet ve Antropoloji
[2] Atatürk Kurucu Felsefenin Evrimi
[3] Türkiye’de Kadın Özgürlüğü ve Feminizm (1908-1935)