در دور هفتم نظرسنجیها (2021-2022)، مشخص شد که مردم این منطقه به ویژه جوانان در مقایسه با نظرسنجیهای قبلی که پس از بهار عربی انجام شده بود، تمایل بیشتری به «مذهبی» دانستن خود، پیدا کردهاند. براساس این نظرسنجی 9 نفر از 10 نفری که در 12 کشور منطقه تحت پوشش این شاخص شرکت کردند، معتقد بودند که مذهبی هستند.
این نظرسنجی نشان داد که این تغییر به ویژه در بین جوانان قابل توجه است. در تونس، افراد بین 18 تا 29 سال اکنون 15 درصد کمتر از 3 سال پیش خود را «غیر مذهبی» میدانند. در مراکش و مصر 12 درصد، در اردن 8 درصد، در الجزایر 7 درصد و در فلسطین این رقم به 5 درصد کاهش یافته است. در عراق و سودان، هیچ تغییر قابل توجهی در بین جوانان در این زمینه رخ نداده است. تنها کشوری که از این قاعده پیروی نمیکند، لبنان است. لبنان تنها کشوری است که در آن درصد جوانانی که خود را «غیر مذهبی» میدانند به طور قابل توجهی افزایش یافته و به 13 درصد رسیده است.
اگرچه رابطه دینداری و استبداد دست کم از دهه پنجاه قرن گذشته موضوع مطالعه در علوم سیاسی، روانشناسی و اجتماعی بوده است با اینحال نمیتوان پاسخ آسانی برای این سوال یافت که آیا دینداری، تعهد به دموکراسی را افزایش میدهد یا مانع آن میشود؟ مطالعات گذشته عمدتاً به دینداری به عنوان منبع نگرشهای ضد دموکراتیک نگاه میکردند با این حال، شواهد تجربی اخیر نشان داند که تأثیر دینداری بر تعهد دموکراتیک میتواند مثبت، منفی یا خنثی باشد.
به گفته موسسه آمریکایی مطالعاتی پیو که متخصص در امور نظرسنجیها است، در سطح جهانی، دین و مذهب در زندگی نزدیک به 62 درصد از مردمان جهان، نقش مهمی دارد. در اینجا باید پرسید که این میزان در منطقه و جهان عربی به چه صورتی است؟
مقیاس ارزشها و اولویتها
در یک مطالعه به این سوال پاسخ داده شد که آیا دینداری، شرکت در اعتراض علیه رژیمهای استبدادی در طول بهار عربی را تشویق کرد یا از آن جلوگیری کرد؟ با استفاده از دادههای منحصربهفرد جمعآوریشده در تونس و مصر درمدت کوتاه پس از سقوط رژیمهای آنها در سال 2011، نشان داده شد که چگونه ابعاد مختلف دینداری با سطوح و شدت اعتراضات مرتبط بود.
این مطالعه به این نتیجه رسید: خواندن قرآن، اما عدم حضور در مسجد، به شدت با افزایش احتمال شرکت در اعتراضات همراه است. علاوه بر این، این رابطه صرفاً تابع حمایت از جنبشهای اسلام سیاسی نبود، بلکه قاریان قرآن نسبت به نابرابریها، حساستر و بیش از دیگران از دموکراسی حمایت کردهاند.
این نتایج بیانگر ماهیت دینداری فرد بر حسب ارزشها و اولویتهایی است که وی پذیرفته است و بیانگر باور دینی اوست. افراد با گفتمانهای مذهبی متعددی احاطه شدهاند. این گفتمانها که در مجاورت یکدیگر قرار دارند، گاهی تلاقی میکنند و گاهی با یکدیگر برخورد میکنند، اما شبیه هم هستند، زیرا بسیاری از آنها مملو از مطالب درباره استبداد هستند که از دو زاویه میآیند:
- انطباق و حفظ سنتها و هنجارهای اجتماعی تثبیت شده یا به عبارت دیگر، حفظ وضع موجود.
- دینداری سنتی حول محور نهادهای رسمی متمرکز شده است که عموماً با فقدان پیچیدگی شناختی، عدم اجازهدهی به تجربیات جدید، حرفهای بودن در پردازش متن همراه با فقدان کثرت گرایی در درک آن و فقدان توانایی انتقاد از خود، مشخص میشوند.
محققانی که رابطه بین دینداری و تعهد دموکراتیک را مورد مطالعه میدانی قرار دادهاند، نوشتهاند که «تحقیقات زیادی نشان میدهند که مشارکت کلیسا و تمامی نهادهای مذهبی، مجموعهای از نگرشهای استبدادی را شکل میدادهاند که با احترام به قانون و نظم و سنتهای اجتماعی و همینطور عدم تحمل گروههای مخالف، مشخص میشوند».
برخی از مطالعات با اشاره به پیوندهای منطقی بین محتوای باورهای دینی و هنجارهای دموکراتیک مربوطه، رابطه بین دینداری و گرایشهای دموکراتیک را توضیح دادهاند، به صورتی که رهبران دینی اغلب آموزههای دینی را برای توجیه اهداف متفاوت تفسیر میکنند.
در تجربه عربی، نهاد دینداری در نتیجه تمایل رژیمها به کنترل امور دینی، حمایت از آن برای حفظ وضع موجود، و مقابله با گفتمانهای مذهبی که تهدیدی برای رژیمهای خود هستند، استبداد را عمیقتر کرده است.
علیرغم آنچه که به نظر میرسد تضاد و رقابت بین دینداری ارائه شده از سوی نهادهای رسمی و دینداری سازمانها و گروهها، وجود دارد، دو طرف دین را تنها بر حسب توانایی آن در کنترل رفتار اجتماعی، ارزشها و رفتار فرد معرفی میکنند.
نکته دیگر این است که ویژگیهای مذهبی ممکن است با ویژگیهای شخصیتی استبدادی همراه باشد که شامل تسلیم در برابر قدرت و عدم تحمل گروههای مخالف است. رابطه شدیدی بین استبداد و شیوه درک متون دینی وجود دارد. مشخصه هر دوی آنها لفظ گرایی در فهم و ارائه متون بر اساس یک انتخاب فقهی خاص و واحد بدون برجسته ساختن کثرت آنهاست. در واقع “استبداد ارتباط مثبتی با دینداری رسمی دارد” که در آن گفتگو وجود ندارد و فضاهای کثرت گرایی بشدت کم هستند.
عدم تمرکز گفتمانهای دینی
علیرغم تلاش همه نهادها – رسمی و غیر رسمی – برای کنترل کل امور دینی یا بخشهای مهمی از آن؛ تحولات – که ما از هزاره جدید شاهد حرکت عظیمی برای آنها بودهایم – چنین کنترلی را غیرممکن ساختهاند.
دینداری معاصر جوانان «شبکهای» است و از یک شیخ یا یک عقیده دینی خاصی پیروی نمیکنند. دینداری فعلی جوانان متکی بر مصرف بیرویه نمادهای مادی و ناملموس است که ممکن است باعث ظهور و سقوط سریع نمادهای مذهبی و ناپدیدشدن آنها شود.
زمینه و اهمیت آن
اگرچه افکار عمومی عرب – بر اساس دادههای شاخص عرب – از دموکراسی حمایت میکند با این حال میزان تحقق آن در کشورهای عربی مثبت ارزیابی نمیشود، زیرا واضح است که بی میلی به سیاست یا «بی تفاوتی سیاسی» در کشورهای عربی رواج دارد.
این موضوع با مشارکت کم شهروندان عرب در سازمانهای مدنی داوطلبانه تشدید شده است. میزان مشارکت آنها در این نهادها از 13 درصد تجاوز نمیکند. وابستگی به انجمنها و تشکلهای خانوادگی همچنان بالاتر از وابستگی به انجمنهای مدنی، فرهنگی و داوطلبانه است. نظرسنجیها نشان میدهند که تنها 14 درصد از مردمان عربی وابستگی حزبی یا سیاسی دارند.
رابطه این شاخصها با موضوع دینداری و استبداد چیست؟
قیامهای بهار عربی انگیزه زیادی در میان مذهبیها برای تغییر به شیوههای مسالمتآمیز ایجاد کرد، که بر رویکرد تغییر با خشونت در میان گروههای جهادی سایه افکند، اما پس از شکست قیامها و عدم رسیدن به خواستههای ملت، این امر زوال یافت و تضعیف گردید.
آگاهی جوانان ممکن است بر اساس یک الگوی معرفتی مبتنی بر تکثرگرایی و نبود یک نهاد مرکزی شکل بگیرد، اما این آگاهی تنها با میزان مشارکت مدنی و حزبی که عمدتاً در واقعیت عربی وجود ندارد، به معنای واقعی کلمه افزایش خواهد یافت.
چهارم: اثرات مختلط
ابعاد مختلف دین – یعنی عناصر مربوط با جنبههای مختلف تجربه دینی – احتمالاً در یک فرد واحد با یکدیگر تنش داشته باشند. به عنوان مثال، باور دینی با ارزشهایی که حفظ نظم اجتماعی را ترویج میکند، مانند سنت و رعایت هنجارهای اجتماعی، ارتباط تنگاتنگی دارند، در نتیجه پتانسیل اعتراضی فرد را کاهش می دهد. از سوی دیگر، حضور در فعالیتهای اجتماعی مذهبی با افزایش دیده شدن علایق گروهی، جذب افراد مذهبی در فرآیند سیاسی و افزایش احتمال کسب مهارتهای مدنی، به افزایش میل به اعتراض سیاسی کمک میکند.
مشارکت در فعالیتهای اجتماعی مذهبی ممکن است تأثیر مثبتی بر میل به سیاست داشته باشد، چرا که رهبران مذهبی یا شبکههای اجتماعی، مؤمنان را به افزایش آگاهی سیاسی در جهت تقویت هویت گروهی، ترغیب کنند.
درک تجربه دینی به عنوان یک پدیده چند بُعدی، توانایی توضیح برخی از نتایج متناقض رابطه بین دینداری و استبداد را دارد. این امر نشان میدهد که ممکن است باور مذهبی یا رفتار اجتماعی-مذهبی به خودی خود نباشد که تعهد دموکراتیک را حفظ یا مختل کند، بلکه مکانیسمهای روانشناختی پشت آن و زمینهای است که در آن عمل میکند، عامل اختلال یا حفاظت از تعهد دموکراتیک میشوند.
گروههای بسته
تعهد دموکراتیک در موارد زیر منعکس میشود:
- حمایت از نظام دموکراتیک و نهادهای آن.
- تعهد به اصول دموکراتیک
مشکل اصلی منطقه عربی این است که در دهه بهار عربی شاهد افزایش استفاده از الگوهای دینداری در مبارزات سیاسی بوده است.
ما شاهد گروههای مذهبی بستهای بودهایم که اغلب دارای افرادی همفکر بودهاند و گفتمان سیاسی مخصوص به خودشان را داشتند. این مسئله نه تنها باعث ایجاد یک آگاهی سیاسی متفاوت در گروههای متفاوت میشد بلکه باعث مرزبندی خطرناک میان خود گروهها شد. هویتهای مذهبی قوی، همچنین با سطوح بالاتری از تهدیدات درک شده از سوی گروههای مخالف روبرو هستند، که اغلب منجر به عدم تحمل اجتماعی و سیاسی شده است.
منبع: الجزیره