نیویورکر در یادداشتی به قلم ایزاک شوتینر در تحلیل دلایل پیروزی اردوغان در دور اول انتخابات ترکیه نوشت:
اردوغان که دو دهه رهبری ترکیه را بر عهده داشته، روز یکشنبه در دور دوم انتخابات ترکیه با کسب 49.5 درصد آرا پیروز شد و حزب عدالت و توسعه وی اکثریت پارلمان را به دست آورد. اگرچه اپوزیسیون که طیف وسیعی از گروهها را در بر میگیرد – از ناسیونالیستهای ترک گرفته تا کردها – بیش از هر زمان دیگری به شکست اردوغان نزدیک شدهاند، اما شانس او برای حفظ ریاستجمهوری همچنان بهتر از شانس قلیچداراوغلو است. مشکلات بزرگ اقتصادی و واکنش ضعیف دولت به زلزله فاجعه بار اوایل سال جاری نتوانست باعث شکست اردوغان شود و اکنون انتظار میرود با سرازیر شدن آرای سینان اوغان، سیاستمدار راست افراطی به صندوق اردوغان، بار دیگر پیروز انتخابات شود.
کایا گانچ نویسنده کتاب «شیر و بلبل» درباره ترکیه پس از کودتا، پیرامون دلایل پیروزی اردوغان در دور اول انتخابات ترکیه میگوید:
اولین دلیل کنترلی است که رژیم اردوغان بر زندگی عمومی مردم ترکیه دارد. ما در مورد دولت یا حزب او صحبت نمیکنیم، ما در مورد «رژیم» او صحبت میکنیم که قوه قضاییه، ارتش و مهمتر از همه رسانهها را کنترل میکند. در این مدت هر گاه تلویزیون را روشن کرده و اخبار را میدیدیم، شاهد تبلیغات شبانهروزی حامیان اردوغان بودیم، اما پیروزی او دلیل تاریخی و پیچیدهتری نیز دارد.
اردوغان به رایدهندگان خود نشان داد که با وجود اینکه پیر است، اما همچنان ناجی آنهاست. تمام تصاویری که در مبارزات انتخاباتی او دیدیم مربوط به پیرمردی با چشمانی غمگین بود که انگار میگوید: «من به عنوان سلطان پیر شما وفاداری شما را میخواهم زیرا تنها کسی هستم که میتوانم شما را از شر دشمنان رها و سنت عثمانی را محافظت کنم، سنتی که حفظ آن برای ما بسیار مهم و عزیز است.»
به گفته اردوغان و پیروانش، حزب جمهوری خلق با تأسیس جمهوری، سبک زندگی اسلامی را متوقف کرد. قلیچداراوغلو رهبر مخالفان، علوی است. علویان مسلمانان هترودکسی هستند که عناصری از اسلام سنی و شیعه را ترکیب کرده و یک اقلیت مذهبی در ترکیه تشکیل میدهند. پس از اینکه قلیچداراوغلو احزاب و گروههای مختلف را زیر چتر خود جمع کرد، مردم او را متهم به گرایش به راست کردند، اما او پاسخ داد که مفاهیم چپ و راست متعلق به قرن هجدهم است و دیگر قابل اجرا نیست. او ائتلافی از دموکراتها تشکیل داد و حمایت خود را از LGBT و کردهای مترقی اعلام کرد.
اعضای ناسیونالیست ائتلاف اپوزیسیون پشت درهای بسته گفتند که «ما به فردی سنی مانند اردوغان نیاز داریم. ما به کسی نیاز داریم که با صدای بلند صحبت کند، تهاجمی باشد، که اساساً به جای یک سوسیال دموکرات ترک، یک ناسیونالیست ترک باشد. ما به کسی نیاز داریم که روی میز بکوبد تا برنده شویم. اردوغان مردی همچون قلیچداراوغلو را را زنده خواهد خورد.» و در اوایل ماه مارس به مدت چهار روز در محافل اپوزیسیون و در شبکه های اجتماعی در مورد این موضوع بحث بزرگی وجود داشت. و این بحث به نظر من منجر به کاهش شور و شوق در جناحهای ناسیونالیست اپوزیسیون شد.
نشانهها حاکی از آن است که چون آنها ملیگرایان سنی بودند، به قلیچداراوغلو اعتقادی نداشتند. آنها فکر میکردند که در بخشهای بزرگی از ترکیه، مردان و زنان جوانی که در سازمانها و مساجد ملیگرا شرکت میکنند، هرگز به یک علوی میانهرو که از کردها و دگرباشان جنسی حمایت میکند، رأی نمیدهند. گفتند رهبر اپوزیسیون باید بیشتر راستگرا باشد.
بسیاری از مردم اردوغان را یک ملیگرای سنی توصیف میکنند. در طول بیست سال حکومتش بیشتر راستگرا شده است. ناسیونالیسم در ترکیه بسیار مهم است و ایدئولوژی بنیانگذار ترکیه بر این ناسیونالیسم استوار بود. یک قرن پیش، حزب جمهوری خلق بر ملت ترک به جای ملت عثمانی تاکید کرد و از کردها، یهودیان، ارمنیها، سنیها و شیعیان خواست که خود را تنها ترک معرفی کنند و سایر بخشهای هویت را نادیده بگیرند. این دیدگاه تا به امروز باقی مانده است.
اما ناسیونالیسم اردوغان متفاوت است. او همه مردم ترکیه را ادامهدهنده سنت عثمانی میداند و تاریخ ترکیه را نه همچون حزب جمهوری خواه خلق به یک قرن قبل، بلکه به هزار سال پیش بازمیگرداند. او معتقد است بین دین و سکولاریسم و مذهب و ملیت تعارضی وجود ندارد. اردوغان از هوش سیاسی عجیبی استفاده کرد و در ماه مارس با دو حزب راست افراطی ائتلاف کرد. حزب رفاه و دیگری حزب الله؛ یک حزب مذهبی که میخواهد آموزش مختلط در مدارس را متوقف کند و مردان مطلقه را از پرداخت نفقه به همسران خود باز دارد. واکنشهایی نسبت به این ائتلاف وجود داشت اما اردوغان فکر میکرد که این ائتلاف به او کمک میکند و نتیجه نشان داد که حق با اوست.
اردوغان در این انتخابات به جناح راست متمایل شد و ناسیونالیسم و مذهب را محور کارزار انتخاباتی خود قرار داد. این در حالی بود که قلیچداراوغلو به سمت مرکز حرکت کرد و گفت: ما یک ائتلاف رنگین کمانی هستیم و همه را شامل میشویم. بنابراین، اگرچه ما بدترین دوران اقتصادی و سیاسی را از زمان روی کار آمدن اردوغان تجربه میکنیم، اما این امر باعث نشد که پیروان اردوغان او را رها کنند.
پس از زلزله ما فکر میکردیم که حیثیت اردوغان سقوط کرده است اما برعکس شد و از ده استان زلزله زده هفت استان به اردوغان رای دادند. بعد از زلزله دیدیم که اردوغان به شهرهای زلزلهزده رفت و قول داد خانههای مردم را بازسازی کند. وی این فاجعه را به سرنوشت نسبت داد و با چند کلمه عذرخواهی افزود: زندگی ادامه دارد. متاسفم برای خسارتی که به شما وارد شده است، اما در سال آینده برای شما خانههای جدید میسازیم و کم کم پول آن را میگیریم. چیزی به نام رایگان وجود ندارد.
از سوی دیگر قلیچداراوغلو به همین شهرها رفت و گفت: این وضعیت غیرقابل قبول است، دولت مسئول است چون نظارتی بر مقررات ساختمانی نداشت، شما باید برای حق خود مبارزه کنید و چون مسئولیت با دولت است، ما هم مسئولیت داریم. خانههای شما را مجانی خواهیم ساخت.
اما مردم حرف قلیچداراوغلو را باور نکردند و گفتند کسی که قول میدهد چیزی مجانی بدهد دروغ میگوید. در این دنیای سرمایهداری، هیچ چیز رایگان نیست. بنابراین این نامزد قابل اعتماد نیست.
در ترکیه پیوند عمیقی بین دین و سرمایهداری وجود دارد. در دهه هفتاد در کشور ما شاهد سیطره جنبشهای چپ و مارکسیستی بودیم. این جنبشها با کودتای 1980 سرکوب شد و پس از آن هویت ملی مذهبی رشد کرد. هویتی که میگفت «ما هم به خدا ایمان داریم و هم به سرمایهداری».
وقتی چپها قدرت را از دست دادند و با زندان و شکنجه مواجه شدند، اسلامگرایان جای آنها را گرفتند و با طبقات کارگر، فقرا و حاشیهنشینان رابطه بسیار نزدیک برقرار کردند. شعار آنها این بود که ما به نام خدا به مردم کمک میکنیم و از طریق مشارکت با مسلمانان سایر نقاط جهان مانند قطر و عربستان سعودی از آنها پول میگیریم. حزب عدالت و توسعه قلب طبقه کارگر را به دست آورد. اردوغان مدعی شد که اعضای جمهوری خلق بورژوا و غربگرا هستند و حد وسطی با طبقه کارگر ندارند. تبلیغ این دیدگاه توسط عدالت و توسعه به پیروزی آنها انجامید.
از سوی دیگر، مخالفان این روایت را تبلیغ کردند که آنها نماینده سکولاریسم و مدرنیته هستند و اردوغان نماینده مردم روستایی، مذهبی و حاشیهنشین است. اما این روایت نادرست بود و در نتیجه مؤثر نبود. اردوغان مردم را ثروتمندتر کرده بود و آنها را از روستا به شهر آورده بود. حالا این افراد پول داشتند و میتوانستند اراده خود را تحمیل کنند.
در کنار تغییرات مثبتی که اردوغان ایجاد کرد، بدبینی تاریخی نیز نسبت به سکولارها وجود داشت. مردم مناطق روستایی، مذهبیها و زنان با حجاب برای دههها مورد بدرفتاری کمالیستها و جمهوری خواهان قرار گرفته بودند. از نظر آنها اینکه سیاستمداران جدید سر کار آمدهاند و حرفهای خوب میزنند چیزی را تغییر نمیدهد و همچنان آسیب خواهند دید. بنابراین آنها به سلطانی نیاز دارند که آنها را دور هم جمع کند و از آنها محافظت کند وگرنه شیوه زندگی، آزادیهای مذهبی و حجاب آنها بار دیگر مورد حمله کمالیستها و غربیها قرار میگیرد. از دیدگاه این افراد، در مبارزات انتخاباتی، بحث بر سر بازگشت به سبک زندگی قبل از به قدرت رسیدن اردوغان بود. آنها نسبت به کسانی که از تغییر صحبت میکردند و چیز متفاوتی را پیشنهاد میکردند بدبین بودند. بنابراین تاریخ نقش مهمی در پیروزی اردوغان داشت.
منبع: نیویورکر