حزبالله در سال ۱۹۸۵ از دل جنگ داخلی لبنان و تهاجم اسرائیل برخاست و مردم به حزبالله بهعنوان تنها مقاومت عربی ضد اسرائیل مینگرند.
این گزارش در پی آن است که حزبالله لبنان را فارغ از جنبۀ دینی آن، از حیث نقش آن در ساختار سیاسی و اقتصادی کنونی لبنان بررسی کند و ضعفها و قوتهای آن را نشان دهد.
وضعیت اقتصادی پیش از جنگ داخلی
طبقات بورژوا کنترل اقتصاد لبنان که به بخش خدمات و بانکداری محدود بود، در دست داشتند و به دلیل ضعف بخش صنعتی یا کشاورزی، مهاجرت فزاینده از روستا به شهر صورت گرفت. بیشتر مهاجران از مذهب شیعه بودند و این موضوع ماهیت سیاسی شهرها را دگرگون کرد. شیعه که ۱۰ % جمعیت شهری را تشکیل میداد، کمتر از ۴ % از کل مشاغل رسمی را در دست داشت. اگرچه تا سال ۱۹۵۵ آنها ۱۸ % از کل جمعیت لبنان را تشکیل میدادند.
جامعۀ لبنان از نظر طبقاتی و گروههای اجتماعی بسیار متفاوت بود؛ گروهی که بیش از ۳ % کل جمعیت نبودند، ۳۳ % از درآمد ملی لبنان را کنترل میکرد و مشاغل به بخشهای مسیحی مارونی و اهلسنت محدود میشد اما با ریاستجمهوری فؤاد شهاب در سال ۱۹۵۸ و تعدیل نسبت کارمندان و بالابردن سطح زندگی آنها، شمار شیعیان در بخشهای غیرنظامی و نظامی افزایش یافت تا اختلافات طبقاتی و فرقهای متعادل شود. شیعیان در آغاز دهۀ هفتاد ۲۲ % کارمندان دولتی را تشکیل دادند.
شیعیان لبنان همچنین تحتتأثیر حمایتهای بینالمللی مهاجران شیعه در خارج از کشور و حمایت حکومت پهلوی قرار گرفت. این موضوع سبب افزایش نرخ تحصیل در میان آنان شد، زیرا شمار دانشآموزان در دورۀ ابتدایی از ۶۲۰۰۰ دانشآموز در پایان دهۀ ۵۰ به ۲۲۵۰۰۰ افزایش یافت. دانشآموزان این امر باعث ظهور یک جناح جوان شیعه شد که با دورزدن رهبران قدیمی در پی افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی شیعه بودند و بعداً این جناح به ظهور گروههای مقاومت لبنان یا جنبش محرومین انجامید. موسی صدر که از مخالفان رژیم پهلوی بود، جنبش امل را برای رفع نابرابری اجتماعی-سیاسی تأسیس کرد. این جنبش بعداً زمینهای برای ظهور حزبالله شد.
حزبالله رسماً در سال ۱۹۸۵ تأسیس شد و خود را بهعنوان یک حزب سیاسی اسلامگرا معرفی کرد. عوامل گوناگونی از جمله جنگ داخلی در لبنان، ظهور رهبران جوان و تهاجم اسرائیل منجر به تأسیس آن شد.
مهمترین دلیل افزایش قدرت و محبوبیت حزبالله بهخاطر نگاه آن به اسلام بهعنوان یک برنامۀ جامع برای زندگی، پذیرش ولایتفقیه و مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل بود.
حزبالله باتکیهبر توانایی مالی گسترش یافت: یک مبارز حزبالله ماهانه ۳۰۰ دلار حقوق میگرفت، درحالیکه حقوق دیگر شبهنظامیان، کمتر از ۱۵۰ دلار بود. استقبال روزافزون به حزبالله به آن اجازه داد مناطقی از جنوب لبنان را کنترل کند و خود را از نظر سیاسی ناجی و جایگزین وضع موجود بنمایاند.
سهمیهبندی نظام سیاسی و طایفهگرایی
توافق طائف که در پی حل بحران سیاسی لبنان بود، وضعیت کشور را فرقهایتر ساخت: این توافق، نظام سهمیهبندی را با افزایش شمار مسلمانان در مجلس، افزایش دورۀ ریاست مجلس شیعه، گسترش اختیارات نخستوزیر سنی و تضعیف اختیارات رئیسجمهور مارونی تثبیت کرد. اصلاحات اقتصادی یا سیاستهای نولیبرال با رفیق حریری آغاز شد که از عربستان سعودی حمایت مالی زیادی دریافت میکرد. این سیاستها با تلاش برای بازسازی کشور پس از جنگ داخلی آغاز شد که بودجۀ آن نیز مشمول سهمیهبندی، مذاکره و چانهزنی بر سر مناطق ضروری برای بازسازی شد: ۱۸ میلیارد دلار برای بازسازی اختصاص یافت، اما ۸۰ % پروژهها تنها در بیروت و استان جبل متمرکز شد و دیگر مناطق نادیده گرفته شدند.
سیاست نولیبرال دولتهای بعدی نیز ناموفق بود تا اینکه دولت به بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول متوسل شد، زیرا قیمتها بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۱، ۱۲۰ % افزایش یافت و بدهی دولت به ۱۷۳ % تولید ناخالص داخلی رسید. طبق معمول در خاورمیانه و در کشورهایی که اقتصاد آنها تابع صندوق بینالمللی پول است، دولت برای جبران کسری بودجه به خصوصیسازی گسترده متوسل میشود. دولت لبنان شروع به فروش بخشهای انرژی، برق و هوانوردی کرد، مالیات بر ارزشافزوده ۱۰ درصدی بر کالاها و خدمات اعمال کرد و افزایش حقوق را متوقف کرد اما باز نتوانست با تورم لجامگسیخته و کاهش ارزش پول ملی مقابله کند.
در نتیجه، نرخ بالای بیکاری به حدود ۳۰ % رسید. بسیاری از کارکنان اخراج شدند و هیچ سیاست حمایت اجتماعی برای شهروندان وجود نداشت. ۲۸ % از جمعیت در سال ۲۰۰۸ زیر خط فقر بودند. کشور وارد یک مارپیچ وامهای متوالی شد که متأسفانه تا این کنون از آن بیرون نیامده است.
حزبالله در بیانیۀ تأسیس خود در سال ۱۹۸۵ از طایفهگرایی و سهمیهبندی سیاسی صریحاً انتقاد کرد و چنین نظامی را تنها باعث تضعیف مستضعفان خواند اما بهمرورزمان – بهویژه پس از معاهدۀ طائف – مجبور شد از قواعد بازی در سهمیهبندی نظام سیاسی پیروی کند. حزبالله در انتخابات پارلمانی به طور میانگین ۱۲ کرسی به دست میآورد. اگرچه این سازمان سلاحهای خود را بهعنوان یک جنبش مقاومت مردمی حفظ میکرد، همواره اهمیت بازسازی، اجرای صلح اجتماعی و خلع سلاح دیگر شبهنظامیان را مطرح میساخت.
سیاست اقتصادی حزبالله
حزبالله همواره هدف خود را «مظلومان» معرفی میکرد اما در برخی از موارد ناگزیر به تخطی از این اصل شد؛ برای نمونه، وزیر انرژی و آب، محمد فنیش (۲۰۰۵-۲۰۰۶)، وابسته به حزبالله، به خصوصیسازی شرکت برق دست زد و ورشکستگی دولت را علت چنین اقدامی معرفی کرد. عبدالحلیم فضلالله، یکی از اعضای این حزب در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۸، از خصوصیسازی بخش مخابرات حمایت کرد. او خواستار اجرای سیاست بازار آزاد در لبنان شد؛ البته، به این شرط که به تضعیف فقرا و تقویت ثروتمندان منجر نشود. طاهر یاسین، نمایندۀ حزبالله، با خصوصیسازی خطوط هوایی سبب اخراج بسیاری از کارگران شیعه شد.
بنابراین، حزبالله توان مقابله با سیاست خصوصیسازی و جلوگیری از افزایش فقر را ندارد. علت این ناتوانی را باید در تعارض منافع مهمترین تأمینکنندگان مالی آن یعنی بازرگانان و بورژوازی شیعه دانست که منافعشان با سیاست بازار آزاد منطبق است و از آن سود میبرند.
حزبالله و جامعۀ مدنی شیعه
حزبالله در تاریخ خود توانسته است کمابیش جامعۀ مدنی شیعه را کاملاً رهبری کند. این سازمان با پیجویی چند راهبرد توانست گفتمان خود را میان شیعیان فراگیر سازد: برقراری رابطه با مخاطبانش، گسترش منسجم انجمنهای وابسته به حزب و اسلامیسازی کامل همه بخشهای زندگی بر پایۀ مذهب شیعه.
حزبالله از چند بخش تشکیل شده است: شورای حلوفصل که شامل دبیرکل، حسن نصرالله، معاون او و گروه منتخبی از رهبران حزب است که هر یک از آنها بر یکی از شوراهای حزب نظارت دارند. این شوراها به شرح زیر هستند:
۱- شورای تنفیذی: مسئول تعیین خطمشی و جهتگیری سیاسی. ۲- شورای سیاسی: مسئول ارتباط سیاسی با دیگر احزاب لبنان و هماهنگی با آنها در صورت لزوم. ۳- شورای جهادی: مسئول مقاومت نظامی، جهاد و خدمات امنیتی. ۴- شورای قضایی: مسئول تصمیمگیری دربارۀ مسائل حقوقی. ۵- شورای پارلمانی: شامل نمایندگان وابسته به حزب میشود که برای برنامهریزی فعالیتهای جمعی آنهاست.
ساختار سلسلهمراتبی و سازماندهی سختگیرانه از مهمترین عوامل موفقیت احزاب و گروههای اسلامگرا مانند حزبالله و اخوانالمسلمین مصر است.
خدمات اجتماعی حزبالله
این حزب اشکال گوناگون حمایت اجتماعی و کمکهای خیریهای را تنها برای شیعیان مناطق خود ارائه میدهد. این حزب حمایت مالی و لجستیکی از افراد آسیبدیده از جنگ ۲۰۰۶ را ارائه داد و به آنها کمک کرد تا مناطق خود را پس از ارائۀ غرامت ناچیزی، بازسازی کنند. بیش از ۱۰۰۰۰ ساختمان شامل خانه، مدرسه و بیمارستان ساخته شد. بیش از ۸ میلیون بشکۀ آب به ضاحیه پس از ناتوانی دولت در تأمین نیازهای شهروندان توزیع شد. حزب از طریق مؤسسۀ جهاد البناء (جهاد سازندگی) میلیونها دلار در قالب کمکهای ۱۲ هزاردلاری به خانوادههای آسیبدیده جهت توانبخشی، ساختوساز و جبران خسارت اعطا کرد.
حزبالله به تأسیس انجمنهای خیریه در مناطق فقیرنشین شیعه روی آورده است. این حزب از طریق بنیاد قرض الحسن، حدود ۳ میلیارد دلار بین سالهای ۱۹۸۳ و ۲۰۱۹ با بیش از یک و نیممیلیون وام عرضه کرد. این مؤسسه بزرگترین مؤسسه تأمین مالی خرد در لبنان به شمار میرفت، زیرا تنها در سال ۲۰۱۹ بیش از ۲۰۰ هزار وام معادل ۵ میلیون دلار ارائه کرد و این مؤسسه ۳۰ شعبه دارد که همگی در مناطق شیعهنشین است و تبعاً ۹۸ % تسهیلات آن به شیعیان تعلق دارد.
این حزب همچنین برای اقشار محروم کارت تخفیف راهاندازی کرده است که میتوانند از تخفیف در فروشگاههای حزب بهرهمند شوند. اعضای حزب کارتی به نام «کارت نور» دارند که در ازای پرداخت ماهانه ۱۳ دلار، حمایت مادی و تخفیفهای ویژه دریافت میکنند.
بیگمان، مسجد مهمترین زمینۀ گسترش احزاب اسلامی برای ترویج اندیشهها و تقویت ایمان اعضای خود است. این حزب اساساً بر دوش روحانیون شیعه پیرو رهبر انقلاب اسلامی ایران شروع شد و میکوشد تا اندیشۀ ولایتفقیه را ترویج دهد.
رسانۀ حزبالله
حزبالله مالک شبکه تلویزیونی «المنار» است که زمانی دومین کانال تلویزیونی و پرطرفدارترین کانال عربی بعد از «الجزیره» قطر بود. این حزب وبسایتها، روزنامههای گوناگون و نیز یک کانال رادیویی به نام «نور» دارد.
مؤسسات آموزشی حزب در راستای توسعۀ انسانی به آموزش جوانان میپردازند. این حزب مدارس خصوصی وابسته به خود را تأسیس کرد و آنان کتابهایی را آموزش میدهند که مراجع مذهبی حزب نوشتهاند.
حزبالله و جنبش کارگری در لبنان
اتحادیههای کارگری و اصناف نقش مهمی در جنگ داخلی لبنان داشتند. این سازمانها تظاهراتی را ضد جنگ داخلی، نظام طایفهای، مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل، شبهنظامیان مسلح که از برقراری صلح جلوگیری میکند و نیز تورم بالای ۴۰۰ % در سال ۱۹۸۷ سازماندهی کردند. بنابراین، سیاستمدارانی که از نظام طایفهای سود میبردند، با این اتحادیهها و فدراسیونها مخالفت میکنند. آنها عبارتاند از دولت حریری و وفاداران به حزب بعث سوریه بودند. این نیروها اتحادیهها و فدراسیونهای موازی را بر پایۀ هویت فرقهای ایجاد کرده و به سیاستهای نولیبرال اجرا کردند. در نتیجه، قدرت اتحادیهها در برابر اصلاحات نولیبرال تضعیف شد.
هرچند جنبش کارگری کاملاً از بین نرفت اما هویتی فرقهای به خود گرفت. کوشش اتحادیۀ کارگری عمومی برای افزایش حداقل دستمزد، خصوصیسازی شرکتهای دولتی و اصلاح قراردادهای موقت ناکام ماند.
اعتصاب معلمان در سال ۲۰۱۳ به رهبری اتحادیۀ صنفی و درخواست آنان برای افزایش دستمزد بنا بر وعدۀ وزیر آموزشوپرورش صورت گرفت که دهها هزار معلم به جز معلمان مدارس حزبالله، جنبش امل و مدارس کاتولیک در آن شرکت کردند. همین رخداد دربارۀ اعتصاب کارمندان بانکها در سال ۲۰۱۳ و اساتید دانشگاه در سال ۲۰۱۹ رخ داد.
حزبالله و خیزشهای بهار عربی
موضع حزبالله پس از شورش مسلحانه ضد بشار اسد دربارۀ بهار عربی کاملاً دگرگون شد. حزب سرکار آمدن اخوانالمسلمین در مصر و ظهور حزب نهضت تونس را توطئۀ خارجی برای تحدید مقاومت خواند. این حزب حکومت سوریه را مدافع اصلی در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل میدانست.
این موضع حزبالله با دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی ایران منطبق نبود. این موضعگیری میان این حزب و رژیمهای سنی، بهویژه پادشاهی عربستان سعودی که از نیروهای مخالف اسد حمایت میکرد، عمیقتر کرد. افزون بر این، حمایت از جنبش حوثیها ضد علی عبدالله صالح، رئیسجمهور سابق مورد حمایت عربستان که نیروهای حوثی او را در سال ۲۰۱۷ ترور کردند، این شکاف را دوچندان کرد. ازآنجاییکه محمد مرسی، رئیسجمهور پیشین مصر در یک اجلاس پشتیبانی خود را از تروریستهای سوریه اعلام کرد، این حزب متقابلاً از سرنگونی وی در سال ۲۰۱۳ استقبال کرد و از ارتش برای سرکوب و دستگیری بیشتر رهبران جنبشهای اسلامگرای مصر حمایت کرد. این حزب حتی در مورد موضع رژیم سیسی نسبت به حماس بهعنوان یک گروه تروریستی (۲۰۱۵) سکوت اختیار کرد.
رویهمرفته، حزبالله یک نیروی فعال در زندگی سیاسی و اقتصادی لبنان و برخی کشورهای همسایه است و نیز یک حزب سیاسی است که یک سیاست عملگرایانه را دنبال میکند نه جزمگرا. با وجود گستردگی و تشدید بحران سیاسی در لبنان، حزبالله هنوز یکی از نیرومندترین بازیگر در این عرصه شناخته میشود.
منبع: اضاءات