عربستان سعودی و امارات متحده عربی، حداقل از دید غربیها، اغلب دو روی یک سکه در نظر گرفته میشوند: دو پادشاهی قدرتمند و نفتخیز، هر دو متحد ایالات متحده آمریکا و مصرفکنندگان مشتاق تسلیحات آمریکایی، که اهداف و حوزههای مشترک زیادی با یکدیگر و همینطور با آمریکا دارند. همچنین اگر تفاوتها و اختلافهایی هم در سیاست یا دیدگاهها میان آنها باشد، در بهترین حالت این تفاوتها ظاهری هستند و در حد رقابت امارات و عربستان با یکدیگر است. این دو کشور از سال 2014 در یمن در یک طرف بودند، با ایران و توافق هستهای آن با غرب مخالفت کردند و در سال 2017 قطر را منزوی و محاصره کردند.
اما در پشت صحنه، اختلافات واقعی و جدی میان محمد بن سلمان و محمد بن زاید در حال شکلگیری است. امارات و عربستان اکنون به آرامی درحال مبارزه هستند تا مشخص کنند چه کسی به عنوان قدرت برتر خلیج فارس و شاید جهان عرب ظاهر میشود و از اقتصاد و سیاست خارجی خود نه تنها برای اعمال نفوذ در شورای همکاری خلیج فارس بلکه برای اعمال نفوذ خود در سطح جهانی استفاده میکنند. آنچه زمانی یک رقابت برادرانه متعارف به نظر میرسید، در چند سال گذشته تعمیق شده و ظاهراً به یک شکاف بزرگ تبدیل شده است.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دو کشور پرجمعیت و بزرگترین اقتصاد در شورای همکاری خلیج فارس، همیشه رقیب طبیعی برای یکدیگر بودهاند. برخی از این رقابتها ریشه در مناقشات ارضی و سیاستهای خاندانی دارد که مدتها قبل از استقلال امارات در سال 1971 در جریان بود. با این حال، در سالهای اخیر نگرانیها در بازار جهانی نفت، تغییر چشمانداز ژئوپلیتیکی و برداشتهای متفاوت از مأموریتهای ملی به آن تنشها افزوده شدهاند. شکاف اولیه بین دو کشور میتواند تأثیرات عمیقی بر سیاست در حوزه خلیج فارس و استراتژی امنیتی آمریکا در آن منطقه داشته باشد.
نقاط بحران اقتصادی: اوپک، نفت و تنوعبخشی
تفاوتهای فزاینده بین دو کشور به سالها قبل برمیگردند و ریشه محکمی در رقابت اقتصادی دارند. مخالفت اماراتیها در سال 2009 با قرار دادن دفتر بانک مرکزی پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس در ریاض یکی از این ریشههای ابتدایی است. اخیراً، سیاست نفتی بین دو کشور نیز منجر به شکلگیری اختلاف شده است. در جولای 2021، عربستان سعودی طرحی را در اوپک پلاس برای تمدید کاهش تولید نفت، که قرار بود در آوریل 2022 منقضی شود، رهبری کرد. این طرح به دنبال سقوط جهانی قیمت نفت در طول بحران کووید 19 ارائه گردید. امارات متحده عربی مخالفت کرد و این پیشنهاد را «غیرمنصفانه» خواند، زیرا این پیشنهاد امارات را ملزم به کاهش تولید نامتناسب میکرد، یعنی از دست دادن درآمد بالقوه دهها میلیارد دلار.
اگرچه این اختلاف در همان ماه با توافق اعضای اوپک پلاس برای افزایش تولید 5 عضو خود، حل شد با این حال فشارها به حدی ادامه یافتند که منابع اماراتی مجبور شدند در ماه مارس گزارشهایی مبنی بر خروج این کشور از اوپک را رد کنند. همه طرفها این اختلاف را کماهمیت جلوه دادند، اما این اختلاف نشان داد که چگونه امارات، برای مثال، پیشفرض برتری عربستان در اوپک پلاس و به طور گسترده، مسائل دیگر را به چالش کشیده است. این ماجرا الگوی تنشهایی است که هنوز بین دو کشور سنگینوزن خلیج فارس، در داخل اوپک و فراتر از آن به وقوع نپیوستهاند.
مناقشه بر سر نفت تنها یکی از جنبههای رقابت پیچیدهتر اقتصادی است که عربستان و امارات را مجبور به رقابتی فزاینده کرده است، زیرا هر دو در تلاش برای مدرنسازی و تنوع بخشیدن به اقتصاد خود، اغلب در مقابل یکدیگر هستند.
به گفته دیوید آتاوای، محقق مرکز ویلسون، ریاض تحت رهبری محمد بن سلمان، «در تلاش است تا موقعیت امارات متحده عربی را به عنوان مرکز تجاری و حمل و نقل پیشرو در خاورمیانه به چالش بکشد.» آتاوای خاطرنشان کرد که محمد بن سلمان قصد دارد 147 میلیارد دلار هزینه کند تا عربستان سعودی را به «هاب لجستیکی هوایی و دریایی» اصلی منطقه تبدیل و با امارات متحده عربی رقابت کند. به عنوان بخشی از این طرح، دولت عربستان سعودی در ماه مارس راه اندازی یک خط هوایی جدید به نام ریاضایر، متعلق به صندوق سرمایهگذاری عمومی پادشاهی را اعلام کرد. با خرید اولیه 72 بوئینگ 787 دریم لاینر، انتظار میرود ریاضایر به طور مستقیم با خطوط هوایی پیشرو امارات، یعنی امارات و اتحاد ایرویز رقابت کند.
برای تشویق سرمایه گذاران خارجی جهت سرمایهگذاری در عربستان سعودی، پادشاهی در حال اجرای سیاستهایی است که چالش مستقیم دیگری برای اقتصاد امارات متحده عربی به شمار میآیند. دو سال پیش، ریاض در جریان اختلاف بر سر تولید نفت، محدودیتهای وارداتی جدیدی را برای حذف دسترسی به بازار بدون تعرفه برای کالاهای تولید شده در مناطق آزاد اقتصادی، که ستون فقرات اقتصاد امارات هستند، اعمال کرد. علاوه بر این، این تعرفهها به طور خاص شامل کالاهایی میشد که با کمک اسرائیل تولید میشدند. این امر در جهت محدود ساختن روابط تجاری رو به رشد امارات متحده عربی و اسرائیل ناشی از توافقنامه ابراهیم در سال 2020 که با میانجیگری دولت ترامپ صورت گرفت، بود.
عربستان سعودی همچنین تصمیم گرفت امارات متحده عربی را به عنوان محل مقر ترجیحی اکثر شرکتهای خارجی که در خلیج فارس تجارت میکنند، به چالش بکشد. در سال 2021، دولت عربستان سعودی شروع به الزام شرکتهای خارجی فعال در این کشور کرد تا دفتر مرکزی خود را تا سال 2024 در ریاض راهاندازی کنند. تخمین زده میشود تا سال 2030 حدود 480 شرکت دست به این کار بزنند. در حالی که مقامات سعودی اشاره میکنند که هدف از این کار تضمین تعهد شرکتهای جهانی به پادشاهی در درازمدت است، بعید است که مقامات اماراتی چنین دیدگاهی داشته باشند. زیرا ابوظبی و دبی اکنون میزبان حدود 76 درصد از مقرهای منطقهای شرکتهای بزرگ فعال در خلیج فارس هستند.
برخی از این اقدامات سعودیها نتیجه عجله پادشاهی برای اجرای چشمانداز 2030 است، چارچوب توسعه جامعی که برای تنوع بخشیدن به اقتصاد عربستان و توسعه خدمات عمومی طراحی شده است. این طرح به صورت اجتناب ناپذیری، پادشاهی را وارد درجاتی از رقابت با کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه امارات خواهد کرد. رقابتی که اکنون بسیار شبیه به جنگ قدرت است. سعودیها برای تثبیت سلطه منطقهای خود در یک بازی حاصل جمع صفر، که نتایج آن به تعیین اینکه چه کسی به عنوان قدرت برتر در خلیج فارس ظاهر میشود، تلاش زیادی میکنند.
شکافهای ژئوپلیتیک: یمن و اسرائیل
در مورد مسائل استراتژیک و سیاسی منطقهای، شکافهایی نیز میان این دو کشور پدید آمده است. بارزترین نمونه یمن است که هشت سال پس از مداخله نیروهای مسلح آنها برای بازگرداندن دولت (مستعفی) عبدربه منصور هادی و عقب راندن جنبش انصارالله یمن تحت حمایت ایران، به تیرگی روابط بین عربستان سعودی و امارات منجر شده است. امارات مشارکت خود در این جنگ را تا حدی راهی برای نشان دادن حمایت از عربستان سعودی میدانست، همچنین به عنوان وسیلهای برای ضربه زدن به اسلام سیاسی و شاید مهمتر از آن، حفاظت از منافع اقتصادی خود با تامین امنیت مسیرهای تجاری دریایی حیاتی نزدیک به یمن، از جمله ورودی باب المندب به جنوب دریای سرخ میپندارد.
علاوه بر تحمل بیشتر نبردهای سنگین، امارات 90 هزار سرباز را در جنوب آموزش داد و اکنون کنترل عملیاتی بر تعدادی از گروههای مسلح را در دست دارد. این نیروها به ستون فقرات نظامی شورای انتقالی جنوب تبدیل شدهاند. شورای انتقالی جنوب یک جنبش جدایی طلب مورد حمایت امارات متحده عربی که از طریق آن به اعمال نفوذ خود ادامه میدهد. با حیرت دولت یمن و حامیان سعودی آن، ابوظبی به ساخت تاسیسات نظامی در سقطری، جزیرهای یمنی که فرماندهی ورودی خلیج عدن را بر عهده دارد و یک پایگاه هوایی در جزیره مایون، وسط تنگه باب المندب، اقدام کرده است.
این کشور با دستیابی به هدف خود برای حفاظت از منافع امنیتی خود و ایفای نقش مهمی در آینده سیاسی یمن و همچنین به دلیل نگرانی از اینکه افزایش انتقادات بینالمللی از جنگ و تأثیرات انسانی آن باعث شود دخالت آن به طور فزایندهای غیرقابل دفاع شود، بیشتر نیروهای خود را از جنوب و غرب یمن خارج کرده است.
عربستان سعودی و متحد سابقش اکنون عملاً در دو طرف جنگ قرار دارند، واقعیتی که این پادشاهی زمانی که دولت یمن تحت حمایت عربستان، شورای انتقالی جنوب را در سال 2020 به رسمیت شناخت و منجر به گنجاندن آن در دولت شد، به آن اذعان کرد. این چرخش وقایع، نه تنها نشان دهنده تغییر وضعیت در یمن بود، بلکه از تغییر روابط بین دو قدرت خلیج فارس خبر میداد. ناگفته نماند، در ماه ژوئن، سعودیها یک گروه سیاسی جدید به نام شورای ملی حضرموت را تشکیل دادند تا به عنوان وزنه تعادل در مقابل شورای انتقالی جنوب عمل کند.
رویکردهای متفاوت دو کشور در قبال اسرائیل نیز در افزایش رقابت نقش داشته است. از زمانی که امارات متحده عربی روابط خود را با اسرائیل بر اساس توافق ابراهیم رسمی کرد، روابط بین رژیم صهیونیستی و امارات رشد چشمگیری داشته است. همکاریهای اقتصادی آغاز شده و تجارت دوجانبه در سال 2022 از پایه نزدیک به صفر قبل از امضای توافقنامه به 2.5 میلیارد دلار رسیده است. حدود هزار شرکت اسرائیلی اکنون در امارات متحده عربی فعالیت میکنند و انتظار میرود روابط اقتصادی با امضای توافقنامه مشارکت اقتصادی جامع امارات و اسرائیل در آوریل که اولین توافق تجارت آزاد اسرائیل با یک کشور عربی است، جهش چشمگیری داشته باشد.
در همین حال، عربستان سعودی علیرغم تلاشهای دیپلماتیک آمریکا، تاکنون از عادی سازی روابط با اسرائیل خودداری کرده است. «این وضعیت ریاض را از نظر سیاسی و اقتصادی در مقابل ابوظبی در موقعیت پایین دست قرار داده است.»
تفاوت در روابط با آمریکا
در واقع، این دو کشور حتی در مورد رابطه با آمریکا دچار اختلافاتی آشکار شدهاند. رابطه محمد بن سلمان با بایدن، رئیس جمهور آمریکا همچنان ضعیف است. محمد بن سلمان به صراحت اعلام کرده که در تلاش است سیاست خارجی خود را مستقلتر از آمریکا دنبال کند. امارات متحده عربی، در حالی که نگرانیهای عربستان در مورد ماندن آمریکا در منطقه را دارد و بین خود و واشنگتن به دلیل نزدیک شدن به روسیه و چین فاصله انداخته است، با این حال همچنان روبط نزدیک و وابسته خود به آمریکا را حفظ کرده است.
روابط نظامی و اقتصادی آمریکا و امارات همچنان قوی است. امارات متحده عربی خریدار اصلی تسلیحات آمریکایی است و همچنین بزرگترین بازار خاورمیانه برای صادرات آمریکا محسوب میشود. مهمتر از آن، امارات برخلاف عربستان سعودی علاوه بر ماموریت ناتو به رهبری آمریکا در لیبی، در عملیات نظامی تحت رهبری آمریکا در افغانستان، کویت، عراق و صربستان شرکت داشته است. به عنوان بخشی از همکاری نظامی گسترده خود با ایالات متحده در سراسر جهان، امارات متحده عربی در یک مجموعه کامل از تمرینات آموزشی و رزمی با نیروهای آمریکایی شرکت میکند، این کشور میزبان حدود 5 هزار نیروی آمریکایی در پایگاه هوایی الظفره است و خدمات پشتیبانی را برای ناوگان پنجم آمریکا در بندر جبل علی ارائه میدهد. برای دورهای در دهه 2010، امارات به دلیل مهارت نظامی و حمایت مشتاقانه از مأموریتهای آمریکا در منطقه و فراتر از آن، از شهرت «اسپارت کوچک» در ارتش آمریکا برخوردار بود.
بهرغم تنشهای اخیر در روابط دوجانبه، روابط آمریکا و امارات به طور کلی بر پایهی محکمی باقی مانده و بهطور قابلتوجهی، بدون سیاستگذاری بدبینانه و خصومت نیمه پنهان که مشخصه رویکرد سعودیها به آمریکا تحت رهبری محمد بن سلمان است، صورت میگیرد. استقبال پرشور امارات از توافقنامه ابراهیم و روابط با اسرائیل، فرصتهای جدیدی را برای پیشبرد سیاست امنیتی آمریکا در منطقه، برخلاف تداوم مقاومت عربستان سعودی، گشوده است. اینکه امارات همچنان شریک مورد علاقه واشنگتن در خلیج فارس باقی مانده، با موافقت دولت ترامپ با فروش حداکثر 50 جنگنده پیشرفته F-35 و 18 پهپاد MQ-9 Reaper، آشکار شد.
برخورد چشماندازها: تعیینکننده رقابت امارات و عربستان
دو چشمانداز رقیب مدعی رهبری خلیج فارس آشکارا شروع به برخورد کردهاند. چشمانداز سعودی بر اعتقاد خانواده سلطنتی به نقش برحق خود به عنوان بزرگ خلیج فارس به دلیل تاریخ، جمعیت و وزن اقتصادی متمرکز است. تا همین اواخر، نگرش فرهنگی و سیاسی پادشاهی نیز به شدت محافظه کارانه بود و بیش از هر چیز بر حفظ رژیم و جلوگیری از تغییرات اجتماعی و سیاسی متمرکز بود. اما این وضعیت تحت رهبری محمد بن سلمان به سرعت در حال تغییر است.
جهانبینی اماراتی این کشور را پویاتر، آیندهنگرتر و از نظر اجتماعی و اقتصادی لیبرالتر کرده است. این امر باعث شده که این کشور در سیاست خارجی و اتخاذ راهبردهای ملی انعطاف پذیرترو پایدارتر باشد و همچنین در زمینه اقتصادی نیز بیش از پیش با اقتصاد جهانی ادغام شود. چشم انداز 2030 امارات در سال 2008 منتشر شد، یعنی هشت سال قبل از عربستان سعودی. امارات متحده عربی همواره در رتبههای بالایی در شاخصهای بینالمللی قدرت نرم و توسعه ملی قرار دارد.
این دیدگاه از امارات نه تنها برای شهروندان خود بلکه برای بسیاری دیگر در جهان عرب جذاب است. به عنوان مثال، نظرسنجی جوانان عرب در سال 2023 نشان داد که برای دوازدهمین سال متوالی، شهروندان جوان منطقه عرب، امارات را به عنوان کشوری که بیشتر دوست دارند در آن زندگی کنند و دوست دارند کشورشان شبیه آن باشد، معرفی کردند. قابل درک است که امارات متحده عربی در حال مهار سلطه عربستان سعودی است. این کشور احساس میکند که مجبور است مسیر مستقل خود را در امور جهانی نه تنها به عنوان افتخار و حق، بلکه برای حفظ منافع اقتصادی و امنیتی در حال گسترش خود، دنبال کند.
با شروع رقابت استراتژیهای توسعهای عربستان و امارات در بخشهای مشابه و از آنجایی که ظهور امارات، تصور عربستان از نقش رهبری خود را، نه تنها در خلیج فارس، بلکه در اوپک و کشورهای دیگر، به چالش کشید، شکاف فزآینده اجتناب ناپذیر بود.
اگرچه سعودیها و اماراتیها هنوز هم اهداف مشترک بسیاری دارند (مقابله با ایران، خنثی کردن جنبشهای اسلامگرای سیاسی در داخل و خارج و حمایت از اقتدارگرایان همفکر که علاقه شدیدی به جلوگیری از تکرار بهار عربی دیگر دارند) با این حال رقابت برای نفوذ و قدرت میان این دو کشور همچنان روبه افزایش است. سعودیها به دنبال تثبیت نقش رهبری خود در سیاست خلیج فارس هستند، در حالی که امارات اهداف مستقلی را در راستای الزامات اقتصادی و ماموریتهای سیاسی خود دنبال میکند.
رقابت عربستان و امارات احتمالاً در یمن و اوپک و به طور گستردهتر در حوزه اقتصادی به چشم میخورد، زیرا هر دو کشور برای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی، تجارت و گردشگری رقابت میکنند. از نظر دیپلماتیک، آنها برای ایفای نقش داور منطقهای رقابت خواهند کرد، کاری که امارات متحده عربی در ماه فوریه با برقراری تماس تلفنی برای کمک به ترمیم شکاف بین قطر و بحرین انجام داد. فعالیت عربستان در سودان نیز بخشی از یک تلاش دیپلماتیک بزرگتر سعودی برای مطرح کردن خود در صحنه جهانی فراتر از نقش خود در اوپک پلاس است.
اهمیت این موضوع برای آمریکا
برای آمریکا، خروج امارات متحده عربی از نیروهای دریایی ترکیبی در ماه مه گذشته و رقابت آن با عربستان سعودی میتواند تلاشها برای ایجاد ساختار امنیتی منطقهای قویتر مانند ائتلاف پدافند هوایی خاورمیانه برای مقابله با تهدیدات منطقهای را پیچیدهتر کند. همچنین اختلاف شدید بین سعودیها و اماراتیها در رابطه با اسرائیل، تلاشهای ایالات متحده برای ادغام اسرائیل در منطقه، که یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی بایدن است، را دشوارتر خواهد کرد. سیاست آمریکا به دلیل این واقعیت که هر دو کشور علاقهمند به نشان دادن استقلال خود از واشنگتن هستند و ممکن است به طور فزایندهای برای ایجاد روابط قویتر با چین به رقابت بپردازند، با روند پیچیدهای روبرو است. از سوی دیگر، احتمالاً هر دو کشور از ادامه عملیات ارتش آمریکا در خلیج فارس خرسند خواهند بود.
با این حال، آمریکا به طور بالقوه میتواند از رقابت آرام اما مهم بین عربستان و امارات برای به دست آوردن منافع حاصل از روابط نزدیک سیاسی-نظامی با واشنگتن استفاده کند، زیرا سعودیها به دنبال تضمینهای امنیتی و همکاری هستهای به عنوان بهای تعامل با اسرائیل هستند. همزمان امارات نیز در تلاش است تا قرارداد خرید جنگندههای F35 را تکمیل کند.
نویسنده این مقاله در انتها خاطرنشان کرد: «سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا معمولاً ظرافتها را به خوبی انجام نمیدهد، اما ممکن است ارزش امتحان در منطقه خلیج فارس را داشته باشد که به نظر میرسد به طور فزایندهای از رهبری ایالات متحده آمریکا ناامید شده است و فرصت کوچک اما مهمی در آن ایجاد شده است.»