بریکس اعلام کرد آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی در سال 2024 به این «ائتلاف» خواهند پیوست. با وجود شوروشوق گسترده در محافل ضدغربی، بلوک اقتصادی 11 عضوی که بهزودی تشکیل خواهد شد، شراکتی سهلالوصول است. این نه یک اتحاد بلندمدت و نه یک تهدید استراتژیک ضد ایالات متحده است. معیارهای پیوستن به بریکس مبهم است. منشور و دبیرخانۀ ثابتی وجود ندارد. حتی یک وبسایت کاربردی نیست. این پهلوانپنبه فهرستی طولانی از چالشهای ساختاری دارد. ناهماهنگی ایدئولوژیک آن که موضوعاتی از تضاد منافع داخلی گرفته تا دیدگاههای بینالمللی متفاوت را در برمیگیرد، چالشهای پیچیدهای را برای «بلوک» قابلپیشبینی در آینده پدید خواهد آورد.
آرژانتین و مصر در بحرانهای اقتصادی بیپایانی گرفتار شدهاند. هر دو کشور به دلیل مدیریت ناکارآمد دولتها اساساً ورشکسته هستند. آنها شدیداً به طلبکاران بینالمللی خود، یعنی مؤسساتی که ایالات متحده تأسیس کرده است، بدهکار هستند. منافع مشترک آنها بهعنوان دو تا از بزرگترین بدهکاران به صندوق بینالمللی پول در پیوستن به بریکس این است که وابستگی خود به غرب را با انتقال بار مالی خود به دوش دیگر طلبکاران بالقوه متعادل کنند. درحالیکه پکن احتمالاً از ارزهای کم ارزش آرژانتین و مصر برای خرید داراییها به قیمتهای مقرونبهصرفه و افزایش شمار معاملات انجام شده به یوآن بهجای دلار استفاده میکند، بوئنوسآیرس و قاهره از افزایش سرمایهگذاری مستقیم خارجی و دسترسی مجدد به ارز خارجی سود میبرند.
اتیوپی با جنگ تیگرای ویران شد. این ویرانی با خشکسالی و قحطی در شمال کشور تشدید شده است. اگرچه اتیوپی رشد اقتصادی فزایندهای را دارد، بحران یادشده با فرار سرمایه تشدید میشود. اتیوپی دستکم 45 میلیارد دلار خروج سرمایه در دهۀ گذشته ثبت کرده است. این مبلغ از کل مبلغ در دورۀ ۴۴ساله گذشته بیشتر است. درحالیکه عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی در طول جنگ داخلی اتیوپی کمکهای امنیتی بسیار ارزشمندی به دولت اتیوپی ارائه کردند، بیشترین حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اتیوپی اکنون از آن چین است. تحکیم این روابط با پیوستن به بریکس بهجای یک بازی قدرت دیپلماتیک، ثمرۀ چندانی ندارد.
آمریکا ایران را مانند مسکو و پیونگیانگ تحریم کرده است و تهران هم اکنون خود را در چنگال پکن میبیند. با وجود «نزدیکی دیپلماتیک» با میانجیگری چین، بزرگترین تهدید امنیت ملی برای عربستان سعودی و امارات متحده عربی هنوز ایران است. این کشور اورانیوم را دستکم تا 60 % غنیسازی کرده است، یعنی 20 برابر بیشتر از مقدار مجاز طبق برجام که اکنون مرده است. افزون بر این، چند اختلاف ارضی حلنشده در منطقۀ خلیجفارس از جمله بنبست جزایر ابوموسی بین تهران و ابوظبی باقیمانده است. عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی با پیوستن به بریکس، وابستگی امنیتی خود به واشنگتن را با روابط اقتصادی خود با پکن و دهلی متعادل میکنند و در صورت لزوم، یک پنجرۀ اضافی برای دیپلماسی با تهران برای آنها فراهم میکند.
چین به همراه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، سه شریک بزرگ اقتصادی هند هستند. با وجود این، دهلی و پکن در بسیاری از مسائل با هم اختلاف دارند. با وجود نگرانیها دربارۀ تقابل آمریکا با چین و پاکستان با هند، دهلی و پکن بیگمان بزرگترین تهدید ژئوپلیتیکی بلندمدت یکدیگر هستند. پیش از پایان سدۀ بیست و یکم، چین و هند هر دو قدرتهای بزرگی خواهند بود که مرز مشترکی بیش از 3400 کیلومتر دارند. تدقیق در جزئیات اختلافات مرزی بلندمدت آنها و تغییرات اقلیمی که کمبود آب و ناامنی غذایی را تشدید میکند، منبع بیپایان تنش بین این دو کشور خواهد بود. نظام سیاسی آنها نیز ناسازگار است. این امر احتمال درگیری نظامی در مقیاس بزرگ را در طول زمان افزایش میدهد. به این دلایل و دلایل دیگر، هند وابستگی خود به تسلیحات روسیه و روابط اقتصادی با چین را با عضویت در یک مجمع امنیتی با حضور استرالیا، ژاپن و ایالات متحده متعادل میکند.
برخلاف بریکس، نهادهای غربی به رهبری واشنگتن با ارزشهای محوری مانند دموکراسی متحد شدهاند. ناتو، ستون غرب، موفقترین سازمان بینالمللی در تاریخ است. با وجود سخنان منتقدان، این سپر با موفقیت از دموکراسیهای آمریکای شمالی و اروپا از پایان جنگ جهانی دوم پاسداری کرده است. در واقع، هیچ کشور تجدیدنظرطلبی برای نزدیک به هشت دهه کوششی برای استفاده از نیروی نظامی برای نقض تمامیت ارضی یک کشور عضو ناتو نکرده است. متأسفانه دربارۀ کشورهای اوراسیایی خارج از این اتحادیه مانند قبرس، گرجستان، مولداوی و اوکراین نمیتوان همین را گفت. موفقیت ناتو از سوی دیگر نهادهای غربی که شامل نهادهای سیاسی مانند اتحادیۀ اروپا، مجامع دیپلماتیک مانند G7، فهرست بلندبالایی از توافقنامههای تجارت آزاد و پیمانهای امنیتی (ایالات متحده – ژاپن، واشنگتن -سئول و آکوس) میشود، تکرار شده است.
مخاطرۀ بهاصطلاح «دلارزدایی» ناشی از بریکس بیش از حد اغراقآمیز است. چنین تغییر بنیادی مگر با یک فاجعۀ جهانی یکشبه رخ نخواهد داد. ایالات متحده تنها کشوری است که اقتصاد آن بهاندازۀ کافی بزرگ است و ارز و نظام بانکی آن بهاندازۀ کافی پایدار است که بتواند تراکنشهای بینالمللی را تضمین کند. چین، بهعنوان تنها جایگزین با کنترلهای شدید سرمایه را حفظ میکند که به نفع رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات است اما پرداختهای فرامرزی را خفه میکند. لازم به یادآوری است، سرمایه تنها در پی بازار نیست و سرمایهگذاران صرفاً به دنبال کسب سود نیستند؛ آنها از جمله جویای حاکمیت قانون، پشتیبانی از حقوق مالکیت معنوی، ارز باثبات، نظام بانکی سالم، محدودیت مداخلۀ دولت و ثبات سیاسی هستند. واشنگتن بر خلاف پکن همۀ این معیارها را به طور موفقیتآمیز برآورده کرده است.
ایالات متحده یک مزیت دیگر نسبت به بریکس دارد: این کشور هنوز یک آهنربا برای جذب استعدادهای خارجی است؛ جریانهای مهاجرت یکطرفه از بریکس به آمریکا این را به بهترین شکل نشان میدهد. این امر ایالات متحده را با استخر بیپایانی از استعدادها از نیروی کار بامهارت پایین گرفته تا بخشهای بسیار آموزشدیده از نیروی کار فراهم میکند. چهار شرکت از ده شرکت بزرگ آمریکایی را از نظر ارزش بازار در نظر بگیرید: مایکروسافت، گوگل، تسلا و انویدیا. هر یک از اینها بنیانگذاران یا مدیران اجرایی دارند که در خارج از آمریکا از جمله در کشورهای عضو بریکس متولد شدهاند اما در آمریکا تحصیل کرده و مستقر شدهاند و باکمالمیل شهروندی آمریکایی را به دست آوردهاند. این پدیده فعلاً دگرگون نخواهد شد، چراکه ایالات متحده هنوز کشوری آزاد، مرفه و مملو از فرصت تلقی میشود. در مقابل، بریکس هیچ جایگزین معتبری برای «رؤیای آمریکایی» ندارد.
ایالات متحده فارغ از برتری نظامی هنوز قدرت برتر اقتصادی است. کالیفرنیا با جمعیت 40 میلیوننفری، تولید ناخالص داخلی برابر با هند با کمتر از 3 % جمعیت آن دارد. ایالت طلایی، کالیفرنیا، با پیشیگرفتن از تولید ناخالص داخلی فرانسه و بریتانیا، آماده است تا از آلمان نیز پیشی بگیرد و به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. مگر اینکه دهلی آن را شکست دهد. ایالت تگزاس نسبت به برزیل یا روسیه با وجود اختلاف جمعیتی بسیار زیاد، وزنۀ اقتصادی بالایی برخوردار است. شگفتآورتر اینکه شهر نیویورک دارای تولید ناخالص داخلی بیشتر از تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی، سه برابر امارات متحدۀ عربی، چهار برابر آفریقای جنوبی و دستکم ده برابر اتیوپی است. به همین ترتیب، اقتصاد فلوریدا سه برابر اقتصاد ایران یا مصر است. سرانجام، ایالتهای ایلینوی، پنسیلوانیا، اوهایو، جورجیا، نیوجرسی، کارولینای شمالی، واشنگتن و ماساچوست همگی دارای اقتصادهای بزرگتر از آرژانتین هستند.
بریکس پهلوانپنبه است، نه یک تهدید استراتژیک برای ایالات متحده. حتی اگر این «بلوک» در گسترش شاخکهای اقتصادی چین و فرافکنی قدرت چین در کوتاهمدت موفق شود، بریکس همچنان گرفتار منافع متفاوت و تنشهای داخلی است که آن را محکوم به شکست کرده است. درحالیکه پکن بهتازگی در حال یادگیری چگونگی ایجاد ائتلافهای بلندمدت است، واشنگتن سدهها تجربه در پیشروی و مدیریت مشارکتهای دوجانبه و چندجانبه پیچیده اما سودمند دارد. باتوجهبه تجدید قوای ناتو، ائتلاف جهانی در حمایت از اوکراین، ظهور آکوس، نشست سهجانبه میان آمریکا، ژاپن و کره و توافقنامۀ صلح رژیم صهیونیستی در آینده، ابتکارات دیگر ایالات متحده برای دیپلماسی و امنیت جهانی تا مدتها ضروری باقی خواهد ماند. بنابراین، خطر تهدیدشدن- چه رسد به جایگزینی- از سوی پهلوانپنبهای مانند BRICS بسیار اندک است.
منبع: مانیتور ژئوپلتیک