نشریه آمریکایی «The Nation» در تحلیلی به قلم «تونی کارون» و «دنیل لوی» شکستهایی که رژیم صهیونیستی بعد از عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر متحمل شده را بررسی کرده است. آنچه در ادامه می آید ترجمه متن این مقاله است:
شاید عجیب به نظر برسد که بگوییم یک گروه شبه نظامی، در حالی که تعداد آنها چند ده هزار نفر بیشتر نیست با دسترسی اندکی به تسلیحات پیشرفته و در وضعیت محاصره، با یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان که توسط ایالات متحده حمایت و مسلح شده است، برابری میکند. با این حال، بسیاری از تحلیلگران هشدار میدهند که اسرائیل با وجود خشونتهای فاجعهباری که از زمان حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر به راه انداخت، ممکن است در این جنگ علیه فلسطینیها شکست بخورد. و در طرف مقابل با تحریک حمله اسرائیل، حماس میتواند بسیاری از اهداف سیاسی خود را محقق کند.
به نظر میرسد که اسرائیل و حماس هر دو شرایط رقابت سیاسی خود را نه به وضعیت قبل از 7 اکتبر، بلکه به وضعیت 1948 تغییر میدهند. مشخص نیست که در آینده چه اتفاقاتی خواهند افتاد، اما وضعیت دیگر مثل قبل نخواهد شد. این حمله غافلگیرکننده، تأسیسات نظامی اسرائیل را خنثی کرد، دروازههای بزرگترین زندان روباز جهان را شکست و منجر به حمله وحشتناکی شد که در آن حدود 1200 اسرائیلی که حداقل 845 نفر از آنها غیرنظامی بودند، کشته شدند.
سادگی شکسته شدن خطوط اسرائیل در اطراف نوار غزه در حمله حماس، بسیاری را به یاد حمله تت در سال 1968 انداخت. (در اواخر ژانویه 1968، در طول تعطیلات سال نو چینی (تت)، نیروهای ویت کنگ ویتنام شمالی حمله هماهنگی را علیه تعدادی از اهداف در ویتنام جنوبی آغاز کردند. ارتش ایالات متحده و ویتنام جنوبی در این حمله غافلگیرکننده، تلفات سنگینی متحمل شدند.)
البته تفاوتهای زیادی بین جنگ نیروهای اعزامی آمریکا در سرزمینی دور دست خارج از مرزهایش و جنگ اسرائیل برای دفاع از یک اشغالگری در داخل مرزهایش وجود دارد. در عوض، قیاس بین این دو جنگ در منطق سیاسی شکل داده به حمله نیروهای شبه نظامی نهفته است.
سال 1968، انقلابیون ویتنامی در نبرد شکست خوردند و بسیاری از زیرساختهای سیاسی و نظامی زیرزمینی را که در طول سالها صبورانه ساخته بودند از دست دادند.
با این حال، حمله تت در نهایت به واقعهای کلیدی و موثر در شکست دادن ارتش آمریکا، البته با دادن هزینه جانی گزاف از سوی ویتنامیها تبدیل شد.
چریکهای ویتنامی با حملهای دراماتیک و پرمخاطب به بیش از 100 هدف در سراسر کشور در یک روز، توهم موفقیتی را که توسط دولت جانسون در اختیار مردم ایالات متحده قرار میگرفت، از بین بردند. این به آمریکاییها نشان داد که جنگی که از آنها خواسته شده بود دهها هزار فرزند خود را قربانی آن کنند، غیرقابل پیروزی است.
رهبران ویتنام دستاورد اقدامات نظامی خود را با تأثیرات سیاسی، به جای در نظر گرفتن آمارهای نظامی متعارف مانند نیروها و تجهیزات از دست رفته یا اراضی تصرف شده سنجیدند. از این رو، هنری کیسینجر، وزیرخارجه اسبق آمریکا در سال ۱۹۶۹ با تاسف گفت: «ما جنگ نظامی داشتیم اما مخالفان ما جنگی سیاسی را اجرا کردند. ما به دنبال فرسایش فیزیکی بودیم. حریفان ما به دنبال خستگی روانی بودند. در این روند، ما یکی از اصول اصلی جنگ چریکی را در نظر نگرفتیم: این که چریکها در جنگشان اگر نبازند، برنده میشوند و ارتش متعارف اگر در جنگش پیروز نشود، باخته است.»
این منطق، جان آلترمن، از مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در واشنگتن دی سی، را بر آن میدارد که اسرائیل را در خطر شکست در برابر حماس ببیند: «حماس برای کسب پیروزی نظامی به دنبال نتایج سیاسی بلندمدت است. حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال، بلکه در چند دهه مبارزهای که همبستگی فلسطینیها و انزوای اسرائیل را افزایش دهد میبیند. طبق این سناریو، حماس مردم تحت محاصره و خشمگین غزه را پیرامون خود متحد کرده و به فروپاشی دولت تشکیلات خودگردان فلسطین با تضمین این که فلسطینیها آن را بیشتر به عنوان یک ضمیمه بی اثر برای قدرت نظامی اسرائیل ببینند کمک میکند. در همین راستا، کشورهای عربی دارند به شدت از فرآیند عادی سازی روابط فاصله میگیرند، کشورهای بلوک جهان جنوبی (کشورهایی که گاهی اوقات به عنوان در حال توسعه، کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته توصیف میشوند. بسیاری از این کشورها در نیمکره جنوبی، عمدتا در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین هستند.) به شدت با آرمان فلسطین همسو میشوند، اروپا دست رد به افراطگریهای ارتش اسرائیل میزند، و بحث میان آمریکاییها بر سر اسرائیل درگرفته و این بحث حمایت دو حزبی که اسرائیل از اوایل دهه ۱۹۷۰ در آمریکا از آن برخوردار بود را از بین میبرد.»
آلترمن مینویسد: «حماس میخواهد با قدرت اسرائیل، اسرائیل را شکست دهد. قدرت اسرائیل به این کشور اجازه میدهد تا غیرنظامیان فلسطینی را بکشد، زیرساختهای فلسطینی را ویران کند، و از فراخوانهای جهانی برای خویشتن داری سرپیچی کند. همه این چیزها باعث پیشبرد اهداف جنگی حماس میشود.»
دولت بایدن و رهبران غربی پیشتر هشدارها در این خصوص را نادیده گرفتند در حالی که آغوش باز بی قید و شرط آنها برای جنگ اسرائیل، ریشه در این توهمشان دارد که اسرائیل را یکی دیگر از دولتهای غربی که پیش از حمله هفتم اکتبر به طور مسالمت آمیز به کار خود میپرداخت، ببینند. این باعث خوش خیالی کسانی است که ترجیح میدهند از پذیرش واقعیتی که در ایجاد آن شریک بودهاند اجتناب کنند.
«شکستهای اطلاعاتی» را فراموش کنید. شکست اسرائیل در پیش بینی حمله هفتم اکتبر حاصل شکست سیاسی آن در درک عواقب یک نظام خشونتطلب ظالم که سازمانهای حقوق بشری بینالمللی و اسرائیلی آن را آپارتاید خواندند، بود.
بیست سال پیش، آوروم برگ، رئیس سابق کنست، در مورد اجتناب ناپذیر بودن واکنش خشونت آمیز به سیاستهای اسرائیل هشدار داده و در اینترنشنال هرالد تریبیون نوشت: «به نظر میرسد که مبارزه ۲۰۰۰ ساله یهودیان برای بقا به دولت شهرک نشینانی ختم شده که توسط یک دسته بی اخلاق از قانون شکنان فاسد اداره میشود؛ کسانی که گوششان نه به شهروندانشان بدهکار است و نه به دشمنانشان. دولتی که فاقد عدالت باشد نمیتواند دوام بیاورد.»
حتی اگر اعراب سرشان را پایین آورده و شرم و خشم خود را تا ابد فرو بخورند، فایده نخواهد داشت. ساختاری که بر مبنای سنگدلی ضدانسانی بنا شده باشد، ناگزیر در خودش فرو میریزد… اسرائیل که دیگر اهمیتی به فرزندان فلسطینیها نمیدهد، نباید از مشاهده غرق شدن آنها در نفرت و منفجر کردن خودشان در کانونهای واقعیت گریزی اسرائیل، تعجب کند.
آوروم بورگ هشدار داد که اسرائیل میتواند روزانه ۱۰۰۰ نیروی حماس را بکشد و نتواند هیچ چیزی را حل کند، زیرا اقدامات خشونت آمیز خود اسرائیل منشأ پر کردن صفوف نیروهای آنها خواهد شد. هشدارهای او با وجود اینکه بارها تأیید شده بودند نادیده گرفته شدند. همین منطق باطل اکنون با شدت بیشتری در اقدامات برای تخریب غزه دیده و اجرا میشود. همین خشونت ساختاری سخت که اسرائیل میخواهد فلسطینیان در سکوت تحملش کنند به این معنی است که امنیت اسرائیل همیشه توهمی بیش نبوده است.
چند هفته پس از عملیات هفتم اکتبر تایید کردند که دیگر هیچ بازگشتی به وضعیت قبلی در کار نیست. این احتمالا هدف حماس از اجرای حملات مرگبارش بوده است. حتی قبل از این حمله، بسیاری از رهبران اسرائیل آشکارا خواستار تکمیل نکبت با پاکسازی قومی فلسطینیها بودند و اکنون آن صداها تقویت شدهاند.
در پی وقفه بشردوستانه در جنگ که در اواخر نوامبر حاصل شد، حماس توانست برخی از گروگانهایش را در ازای افزایش کمکهای بشردوستانه به غزه و آزادی فلسطینیهایی که در زندانهای اسرائیل نگهداری میشدند، آزاد کند. زمانی که اسرائیل دوباره حمله نظامی خود را به غزه از سر گرفت و حماس نیز با پرتاب موشک به آن پاسخ داد، واضح بود که حماس از نظر نظامی شکست نخورده است. کشتار دسته جمعی و ویرانی که اسرائیل علیه غزه اعمال کرد، نشان میدهد که قصد دارد این سرزمین را برای ۲.۲ میلیون فلسطینی که در آنجا زندگی میکنند غیرقابل سکونت کرده و برای اخراج آنها از طریق یک فاجعه انسانی مهندسی شده تلاش کند. برآورد خود ارتش اسرائیل این بوده که تاکنون کمتر از ۱۵ درصد از نیروهای جنگی حماس را از بین برده است. این در ضمن کارزاری اتفاق افتاده که بیش از ۲۱۰۰۰ فلسطینی، که اکثرا غیرنظامی و ۸۶۰۰ نفر از آنها کودک هستند را به قتل رسانده است.
7 اکتبر و سیاست فلسطین
ارتش اسرائیل به طور قطع حماس را از حکومت غزه بیرون خواهد کرد. تحلیلگرانی مانند طارق بقعوني (رئیس هیئت مدیره موسسه الشبکه)، که جنبش حماس و تفکرات آن را در دو دهه گذشته مورد مطالعه قرار داده است، استدلال میکنند که این جنبش مدتهاست که به دنبال شکستن قید و بندهای اداره سرزمینی جدا از بقیه فلسطین با شرایطی که توسط یک قدرت اشغالگر تعیین شده، بوده است.
بقعوني میگوید که حماس احتمالا احساس کرد که مجبور است برای از بین بردن وضعیت موجود که مرگ تدریجی برای فلسطین تلقی میشد، قمار بزرگی انجام دهد. او در فارن پالسی نوشت: «همه اینها هنوز به این معنا نیست که تغییر استراتژیک حماس در بلندمدت موفق خواهد شد.»
حماس مدتهاست که تمایل دارد از نقش حکومتداری خود در غزه خارج شود. از زمان آغاز تظاهرات گسترده غیرمسلحانه راهپیمایی بازگشت (مسيرات العوده وكسر الحصار) در سال 2018 که با خشونت توسط اسرائیل سرکوب شد تا تلاشهای خنثی شده توسط ایالات متحده و اسرائیل برای انتقال حکومت غزه به یک گروه فلسطینی اصلاح شده یا یک دولت منتخب، حماس به دنبال این است که در غزه و کرانه باختری بر سیاست مقاومت به جای سازش تمرکز کند. بنابراین اگر پیامد حمله حماس، از دست دادن مسئولیت اداره غزه بوده پس میتواند برای حماس یک موفقیت محسوب شود.
حماس تلاش کرده است تا فتح را در مسیر مشابهی سوق دهد و از حزب حاکم در کرانه باختری خواسته است تا به همکاری امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) با اسرائیل پایان دهد و مستقیمتر با اشغالگری مقابله کند. بنابراین از دست دادن کنترل شهری بر غزه با شکست قاطع تلاشهای جنگی حماس فاصله زیادی دارد.
برای جنبشی که خود را وقف آزادی سرزمینهای فلسطینی کرده، اداره غزه مانند یک بن بست به نظر میرسید، همان طور که برای فتح نیز در کرانه باختری حکومت بر چند جزیره یک محدودیت است.
اخلال خشونت آمیز حماس در وضعیت موجود ممکن است فرصتی برای اسرائیل فراهم کند تا نکبت دیگری را اجرا کند. شعلههای این درگیری ممکن است سراسر منطقه را درگیر کند یا به فلسطینیان ضربهای وارد کند که ممکن است یک نسل طول بکشد تا از آن خلاص شوند. اما آنچه مسلم است این است که هیچ بازگشتی به آنچه قبلا وجود داشت وجود ندارد.
بنابراین، بازی حماس ممکن است قربانی کردن مدیریت شهری غزه محاصره شده برای تثبیت موقعیت خود به عنوان یک سازمان مقاومت ملی باشد. حماس در تلاش برای دفن فتح نیست: توافقنامههای مختلف وحدت بین حماس و فتح، به ویژه آنهایی که توسط زندانیان هر دو جناح رهبری میشود، نشان میدهد که حماس به دنبال یک جبهه متحد است.
تشکیلات خودگردان قادر نیست از فلسطینیان کرانه باختری در برابر خشونت فزاینده شهرکنشینهای اسرائیل محافظت کند، چه رسد به اینکه به طور قابل توجهی به خونریزی در غزه پاسخ دهد.
اسرائیل تحت پوشش حمایت غرب از غزه، صدها فلسطینی را کشته، هزاران نفر را دستگیر کرده و کل روستائیان را در کرانه باختری آواره کرده است، همچنین حملات شهرک نشینان تحت حمایت دولت را تشدید کرده است. اسرائیل با این کار فتح را در میان مردم تضعیف کرده و آن را به سمت حماس سوق داده است.
سال هاست که شهرک نشینان تحت حفاظت ارتش اسرائیل به روستاهای فلسطینی با هدف وادار کردن ساکنان آنها به ترک و تشدید تسلط غیرقانونی اسرائیل در اراضی اشغالی حمله کردهاند. اما گسترش این امر از 7 اکتبر باعث میشود که حتی همدستان آمریکایی اسرائیل نیز از خود بیزار شوند.
تهدید بایدن مبنی بر ممنوعیت ویزا برای شهرک نشینانی که در خشونت علیه فلسطینیان کرانه باختری دخیل هستند، یک طفره رفتن است: این شهرک نشینان از بازیگران سرکش فاصله دارند آنها توسط دولت مسلح شدهاند و توسط ارتش اسرائیل و سیستم حقوقی اسرائیل محافظت میشوند، زیرا آنها یک سیاست دولتی را اجرا میکنند. اما حتی تهدید نادرست بایدن نیز نشان میدهد که اسرائیل با دولت او در تضاد است.
حماس یک دیدگاه پان فلسطینی دارد و به غزه محدود نمیشود، از این رو قصد داشت 7 اکتبر در سراسر فلسطین تاثیر داشته باشد.
در جریان «انتفاضه وحدت» 2021 که به دنبال پیوند دادن مبارزات فلسطینیان در کرانه باختری و غزه با فلسطینیان در داخل اسرائیل بود، حماس اقداماتی را در حمایت از این هدف انجام داد. اکنون، دولت اسرائیل این ارتباط را با یک کمپین پارانوئیدی سرکوب علیه هرگونه ابراز مخالفت از میان شهروندان فلسطینی خود تسریع میکند.
صدها فلسطینی در کرانه باختری، از جمله فعالان و نوجوانانی که در فیس بوک فعالیت داشتند، بازداشت شدهاند. اسرائیل از پتانسیل تشدید تنش در کرانه باختری بسیار آگاه است. از این نظر، پاسخ اسرائیل فقط مردم کرانه باختری و غزه را نزدیکتر کرده است.
واضح است که اسرائیل هرگز قصد نداشت یک کشور مستقل فلسطینی را در غرب رود اردن بپذیرد. در عوض، اسرائیل در حال تشدید برنامههای طولانی مدت برای تضمین کنترل خود بر این سرزمین است.
این تجاوز و تجاوز فزاینده اسرائیل به مسجد الاقصی یادآور این است که اسرائیل به طور فعال هر گونه قیام را در کرانه باختری، بیتالمقدس شرقی و حتی در محدوده 1967 سرکوب میکند.
اصرار ایالات متحده بر کنترل غزه توسط تشکیلات خودگردان فلسطین پس از جنگ ویرانگر اسرائیل – و هشدارهای دیرهنگام و ضعیف آن در مورد خشونت شهرک نشینان – این ایده را تقویت میکند که کرانه باختری و غزه یک موجودیت واحد هستند. سیاست 17 ساله اسرائیل برای جدا کردن کرانه باختری منعطف که توسط یک تشکیلات خودگردان منتخب اداره میشود از «غزه تحت کنترل تروریست ها» شکست خورده است.
اسرائیل پس از 7 اکتبر
حمله حماس افسانه شکست ناپذیری اسرائیل و انتظار شهروندانش برای آرامش را حتی در شرایطی که دولتش زندگی فلسطینیها را در خفقان قرار داده بود خنثی کرد. تنها چند هفته قبل از آن، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به این موضوع مباهات میکرد که اسرائیل با موفقیت درگیری را تا حدی «مدیریت» کرده که فلسطین دیگر در نقشه «خاورمیانه جدید» او دیده نمیشود.
در ادامه با مطرح شدن توافقات ابراهیم و سایر ائتلافها، برخی از رهبران عرب به اسرائیل چراغ سبز نشان دادند. آمریکا از این مسیر حمایت میکرد و دونالد ترامپ و جو بایدن، روسای جمهوری سابق و فعلی، هر دو بر «عادی سازی روابط» با رژیمهای عربی که مایل بودند فلسطینیها را در ضمن قرار داشتن در معرض آپارتاید اسرائیل رها کنند، تمرکز کردند. اما حمله هفتم اکتبر بی رحمانه یادآوری کرد که این مسیر قابل حفظ نبود و مقاومت فلسطین نوعی حق وتو علیه تلاشهای دیگران برای تعیین سرنوشت خود اعمال کرد.»
برای اندازهگیری تأثیر 7 اکتبر بر سیاست داخلی اسرائیل، خیلی زود است. این حمله، اسرائیلیها را جنگ طلبتر کرده است، اما در عین حال پس از شکست عظیم اطلاعاتی، نسبت به رهبری ملی خود بی اعتمادتر شدند.
برای دستیابی به توقف عملیات نظامی و تضمین توافق برای آزادی گروگانها، بسیج تودهای قابل توجهی علیه دولت توسط خانوادههای اسرائیلیهایی که در غزه اسیر بودند، لازم بود.
علیرغم عزم برای ادامه جنگ در میان بسیاری از نیروهای سیاسی و نظامی، مخالفتهای شدید داخلی در مورد گروگانها و آنچه از اسرائیل برای تضمین بازگشت آنها لازم است، میتواند فشار را برای توافقهای بیشتر برای آزادی و حتی آتشبس تمام عیار افزایش دهد. افکار عمومی اسرائیل همچنان سردرگم، عصبانی و غیرقابل پیش بینی است.
نکته دیگر تأثیر جنگ بر اقتصاد اسرائیل است، که مدل رشد آن مبتنی بر جذب سطوح بالای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در بخش فناوری و سایر صنایع صادراتی آن است.
اعتراض اجتماعی سال گذشته و عدم اطمینان در مورد شکافهای قانون اساسی قبلاً به عنوان دلیلی برای کاهش 68 درصدی سالانه FDI در گزارش تابستان گذشته ذکر شده بود. جنگ اسرائیل که 360000 نیروی ذخیره برای آن بسیج شدهاند، سطح جدیدی از شوک را اضافه میکند.
آدام توز، اقتصاددان، در Substack خود نوشت:
«لابی فناوری در اسرائیل تخمین میزند که یک دهم نیروی کار آن بسیج شده است. ساخت و ساز به دلیل قرنطینه کردن نیروی کار فلسطینی در کرانه باختری فلج شده است. استفاده از خدمات به دلیل دوری مردم از رستورانها و تجمعات عمومی کاهش یافته است.
سوابق کارت اعتباری نشان میدهد که مصرف شخصی در اسرائیل در روزهای پس از شروع جنگ تقریباً یک سوم کاهش یافته است. هزینه برای اوقات فراغت و سرگرمی 70 درصد سقوط کرد. توریسم، ستون اصلی اقتصاد اسرائیل، به طور ناگهانی متوقف شده است. پروازها لغو میشوند و محمولههای حمل و نقل تغییر مسیر میدهند.
دولت اسرائیل به شورون دستور داد تا تولید میدان گاز طبیعی تمار را متوقف کند و این امر باعث از دست رفتن درآمد 200 میلیون دلاری اسرائیل در ماه شد. اسرائیل کشوری ثروتمند با منابعی است که میتواند بخشی از این طوفان را پشت سر بگذارد، اما همراه با ثروتش، شکنندگی نیز به همراه دارد – و چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد.»
غزه پس از 7 اکتبر
نیروهای اسرائیلی با یک نقشه جنگی به غزه سرازیر شدهاند، اما پس از تهاجم خود، هیچ برنامه جنگی روشنی برای غزه ندارند. هدف برخی از رهبران نظامی اسرائیل حفظ «کنترل امنیتی» از نوع خود در حوزه تشکیلات خودگردان کرانه باختری است.
بسیاری از محافل دولتی اسرائیل از جابجایی اجباری مردم غیرنظامی غزه به مصر، با مهندسی یک بحران انسانی که غزه را غیرقابل زندگی میکند، حمایت میکنند. ایالات متحده مدعی است که با این طرح مخالفت کرده، اما هیچ قمارباز باهوشی امکان بخشش اسرائیلیها را به ازای اجازه برای پاکسازی قومی گستردهتر در راستای اهداف بلندمدت جمعیتی اسرائیل برای کاهش جمعیت فلسطینی بین رودخانه و دریا، نادیده نمیگیرد.
مقامات ایالات متحده امیدوارند که با وعده پیگیری مجدد «راه حل دو دولتی»، محمود عباس 88 ساله، رئیس تشکیلات خودگردان را به مسئولیت غزه بازگردانند، اما تشکیلات خودگردان حتی در کرانه باختری به دلیل رضایت از اشغال روزافزون اسرائیل، هیچ اعتباری ندارد.
این یک واقعیت است که رهبری اسرائیل در اکثر طیف سیاسی صهیونیستی، حاکمیت فلسطینی برای مدت طولانی در هر بخش از فلسطین تاریخی را بر نمیتابد. رهبران اسرائیل نیازی به تبعیت از انتظارات دولت ایالات متحده ندارند که ممکن است سال آینده در انتخابات تغییر کند. و حتی اگر بایدن دوباره انتخاب شود، آنها توانایی اثبات شدهای برای تکان دادن سگ (اصطلاحی به معنای اقدام اضافی (نظامی) برای منحرف کردن حواس از رسوایی داخلی) دارند. ایالات متحده استفاده از شات گان را در ماشین جنگی اسرائیل انتخاب کرده است که مقصد آن ممکن است مشخص نباشد، اما مطمئناً کشور فلسطینی، مورد نظر آمریکا نخواهد بود.
تاثیر جهانی 7 اکتبر
اسرائیل و ایالات متحده ممکن است خود را متقاعد کرده باشند که جهان از وضعیت اسفبار فلسطین «عبورکرده است»، اما انرژیهایی که از وقایع 7 اکتبر آزاد شد نشان میدهد که برعکس است. فراخوانها برای همبستگی با فلسطین در خیابانهای جهان عرب طنینانداز شده است و در برخی کشورها به عنوان زبان مشترک برای مخالفت علیه استبداد عمل میکند.
در بسیاری از کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و حتی کشورهای اروپایی فلسطین اکنون به عنوان نماد شورش علیه ریاکاری غرب و نظم ناعادلانه پسااستعماری، جایگاهی نمادین را به خود اختصاص داده است. از زمان حمله غیرقانونی آمریکا به عراق، میلیونها نفر در سراسر جهان برای اعتراض به خیابانها نیامدهاند.
اسرائیل و حامیانش که از وحشت جهانیان از اقدامات خود در غزه وحشت زدهاند، به اتهام یهودی ستیزی علیه کسانی که وحشیگری اسرائیل را به چالش میکشند، بازگشتهاند – اما همه چیز از راهپیماییهای تودهای گرفته تا مخالفت صریح یهودیان و نظرسنجیها در مورد مدیریت بحران توسط بایدن نشان میدهد که معادل سازی همبستگی با یهودستیزی از نظر واقعی اشتباه است و قانع کننده نیست.
چندین کشور در آمریکای لاتین و آفریقا به طور نمادین روابط خود را قطع کردهاند و بمباران عمدی جمعیت غیرنظامی و ممانعت از دسترسی به سرپناه، غذا، آب و مراقبتهای پزشکی حتی بسیاری از متحدان اسرائیل را متحیر کرده است.
زمانی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا، علناً از اسرائیل درخواست میکنند که «کشتار نوزادان» را متوقف کند، اسرائیل در خطر از دست دادن حمایت بخشهایی از غرب است. در کوتاه مدت حفظ روابط عمومی برای کشورهای عربی و مسلمان نیز دشوار شده است. همراهی آمریکا با اسرائیل در پاسخ به حملات 7 اکتبر همچنین حباب خیالپردازیهای ایالات متحده برای بازپسگیری هژمونی در جنوب جهانی تحت عنوان «ما بچههای خوب هستیم» را از بین برد.
تضاد بین واکنش این کشور به بحران روسیه-اوکراین و اسرائیل-فلسطین باعث ایجاد این اجماع شده است که ریاکاری در بطن سیاست خارجی ایالات متحده وجود دارد. خلق نمایشهای خارق العادهای مانند سرزنش بایدن، توسط انور ابراهیم، نخست وزیر مالزی به دلیل ناکامی وی در ایستادگی در برابر جنایات اسرائیل در نشست APEC از ثمرات این تضادهای رفتاری است.
انور ابراهیم به طور خاص هشدار داد که واکنش بایدن نسبت به کشتار مردم غزه باعث کاهش اعتماد جدی در میان کسانی شده است که ایالات متحده امیدوار است آنها را به عنوان متحدان خود در رقابت با روسیه و چین معرفی کند.
سوال سیاسی
حماس با درهم شکستن وضعیت موجود که فلسطینیان آن را غیرقابل تحمل میدانند، سیاست را دوباره در دستور کار قرار داده است. اسرائیل قدرت نظامی قابل توجهی دارد، اما از نظر سیاسی ضعیف است. بسیاری از تشکیلات ایالات متحده که از جنگ اسرائیل حمایت میکنند، تصور میکنند که خشونت ناشی از یک جامعه تحت ستم را میتوان با اعمال نیروی نظامی گسترده علیه آن جامعه خنثی کرد.
اما حتی لوید آستین، وزیر دفاع، نسبت به این فرضیه تردید داشت و هشدار داد که حملات اسرائیل که منجر به کشته شدن هزاران غیرنظامی میشود، خطر سوق دادن آنها به آغوش دشمن [و جایگزینی] یک پیروزی تاکتیکی با شکست استراتژیک را دارد.
سیاستمداران و رسانههای غربی دوست دارند خیال پردازی کنند که حماس یک گروه تندرو به سبک داعش است که جامعه فلسطین را به گروگان گرفته است. حماس در واقع یک جنبش سیاسی چندوجهی است که ریشه در تار و پود و آرمانهای ملی جامعه فلسطین دارد.
این مظهر باوری است که با دهها سال تجربه فلسطینی به شدت تأیید شده است. باور به این که به دلیل شکست روند اسلو و خصومت غیرقابل حل دشمن، مقاومت مسلحانه، محور پروژه آزادی فلسطین است. نفوذ و محبوبیت این اعتقاد در حالی افزایش یافته است که اسرائیل و متحدانش روند صلح و دیگر راهبردهای غیرخشونت آمیز برای پیگیری آزادی فلسطین را خنثی میکنند.
کارزار اسرائیل ظرفیت نظامی حماس را کاهش خواهد داد. اما حتی اگر قرار باشد رهبران ارشد جنبش حماس را بکشد (همانطور که قبلاً انجام داده است)، پاسخ اسرائیل به 7 اکتبر تأیید کننده پیام حماس و جایگاه آن در میان فلسطینیان در سراسر منطقه و فراتر از آن است. به عنوان مثال، تظاهرات بزرگ در اردن با شعارهایی در حمایت از حماس، بی سابقه است.
برای تصدیق جذابیت پایدار جنبشی که به نظر میرسد قادر است اسرائیل را مجبور کند بهای خشونتی را که هر روز، هر سال و نسل به نسل علیه فلسطینیها انجام میدهد، بپردازد، نیازی به تایید یا حمایت از اقدامات 7 اکتبر حماس نیست.
آنچه پس از این خشونتهای وحشتناک رخ میدهد، کاملاً روشن نیست، اما حمله حماس در 7 اکتبر، اسرائیل را مجبور به از سرگیری یک رقابت سیاسی کرده است. هرچند به نظر میرسد اسرائیل در این رقابت، تمایل به پاسخگویی فراتر از حمله نظامی ویرانگر علیه غیرنظامیان فلسطینی ندارد. و البته با گذشت هشت هفته از انتقام، نمیتوان گفت که اسرائیل برنده است.