نویسنده: دین شارپ
جهان عرب بیگمان شهری است: لبنان را میتوان یک کشور کاملاً شهریشده نگریست. نیل یک شهر خطی بیانتها است. کشورهای خلیج فارس مناطق شهری جدید و دیدنیای را ایجاد کردهاند و شهریشدن خود را به سوی اقیانوس گسترش دادهاند. تشدید و گسترش شهریشدن خواه از رودخانه تا دریا خواه از شهرهای زیرزمینی تا آسمانخراشها ویژگی مشترکی است که در سراسر منطقه علیرغم تفاوتهای بسیار بستر اجتماعی-اقتصادی، سیاسی و جمعیتشناختی وجود دارد. چگونه میتوان تشدید روند شهریشدن را توضیح داد و فهمید؟
جهان عرب به تنهایی شهری نشده است. آثار گستردهای در پنجاه سال گذشته در زمینۀ مطالعات شهریشدن کوشیدهاند که با مقیاس سیارهای به شهریشدن بپردازند. از جملۀ این پژوهشگران پیشرو در مطالعات انتقادی شهر هنری لوفور، دیوید هاروی، و اخیراً نیل برنر و کریستین اشمید هستند و در ترسیم ایدۀ شهریشدن سیارهای نقش مرکزی داشتهاند. بحث بسیار تندی در مطالعات شهری در باب میزان وسعت شهریشدن در مقیاس سیارهای وجود دارد. پرداختن تفصیلی در این مقال مختصر نمیگنجد. من در اینجا بر خوانشهای بنیادین دربارۀ حوزۀ فرعی پر جنبوجوش و در حال رشد مطالعات شهری خاورمیانه تمرکز میکنم. من چند نکتۀ برجسته از این حوزۀ پژوهشی را از طریق سه مقولۀ متمایز اما متقاطع ارائه میکنم: (1) نولیبرالیسم تا مالیشدن، (2) سیاست و شهریشدن، و (3) شهریشدن خشونت و منازعه.
از بسیاری جهات، اکنون بهترین زمان برای پژوهش دربارۀ شهرنشینی عربهاست. گروهی در حال گسترش از پژوهشگران و فعالان میکوشند تا به پرسشهایی از قبیل: چه کسی و چه چیزی باعث شهریشدن در داخل و در سراسر منطقه میشود، تأثیر اجتماعی آن چیست؟ و آیا روند مشخصی از شهریشدن عرب وجود دارد؟ بپردازند. در واقع، پژوهشهای نوآورانۀ متمرکز بر شهر از قبیل شهرگرایی عرب، آزمایشگاه شهری بیروت، تضامن، صفحات سایت جدلیه و مرکز معماری عرب شکوفههای این حوزه هستند. من به همراه نورا وهبی نخستین مجموعۀ کتاب مطالعات شهری خاورمیانه را با انتشارات دانشگاه آمریکایی در قاهره راهاندازی کردهایم.
با وجود این، این بدترین زمان برای بسیاری از بافتهای شهری در سراسر منطقه است. از تخریب سیستماتیک بافت شهری معاصر و تاریخی تا فروپاشی خدمات اولیۀ شهری، مانند آب و برق: شهریشدن عربها که نیازها، مطالبهها و تمناهای کاربران خود را برآورده میکند، در برابر ما آشکار میشود. این منطقه دارای برخی از شدیدترین نمونههای نابرابری شهری، بیعدالتی و خدمات شهری ناموفق است. بحران آبوهوا چالشهای فزایندهای را در قالب گرمای شدید، افزایش بارندگی و سیل، بالا آمدن سطح آب دریاها و طوفانهای گردوغبار برخی از مهمترین مسائلی هستند که قابلیت بقا انسانی بسیاری از سکونتگاههای شهری در سراسر منطقه را دچار چالش میکند. پژوهشهای انتقادی شهر هرگز تا این اندازه فوری نبوده اند.
نولیبرالیسم تا مالیشدن
نولیبرالیسم به یک چارچوب توضیحی مهم برای مطالعات شهری خاورمیانه تبدیل شده است تا شهریشدن گستردۀ معاصر و نقش جداییناپذیر املاک و مستغلات را در سازماندهی بسیاری از اقتصادهای منطقه در سالهای اخیر روشن کند. نولیبرالیسم که صرفاً شهریشدنِ بازارمحور است، به عنوان بردار مرکزی که منجر به تکثیر کلانشهرها، پروژههای زیربنایی، جوامع سرپوشیده، مراکز خرید و موارد مشابه در منطقه شده، شناخته میشود. یکی از نخستین و مهمترین مداخلات در مورد اهمیت نولیبرالیسم در شکل شهریشدن در منطقه، مقاله تیموتی میشل تحت عنوان «بدون کارخانهها، بدون مشکلات: منطق نولیبرالیسم در مصر» است. میشل مینویسد «دولت شکلی از انضباط مالی و کنترل پولی نولیبرال را تحمیل کرد که به ایجاد «انفجار بسیار بزرگ در املاک و مستغلات مصر» کمک کرد. نولیبرالیسم، توسعهدهندگان خصوصی (غالبا با حمایت دولتی) را پدید آورد که منطقۀ مسکونی محصور و مجلل، مراکز خرید، پارکهای مصنوعی، زمینهای گلف و چوگان بسازند. بسیاری از پژوهشگران دیگر از زمان مقالۀ میشل، نیز وجود داشتهاند که نقش نولیبرالیسم و تولید فضاهای شهری «جدید» را در مصر و سراسر منطقه مستند سازند.
دولت-شهر دبی بیشتر آینۀ تمامنما و نمونۀ اعلای شهریشدن نولیبرال است و در واقع روی جلد کتاب ویرایش شدۀ مایک دیویس و دنیل مُنک با عنوان «دنیای رویایی نولیبرالیسم: بهشتهای شیطانی» (2008) نشان داده شده است. مایک دیویس مقالهای دربارۀ ویرانی شدید دبی نولیبرال تحت عنوان: «شن، ترس و پول در دبی» نوشت. خوانندگان برای توضیحی معقول و دقیق از نولیبرالیسم در این دولت-شهر، باید به کتاب «دبی: شهر به مثابۀ شرکت سهامی» (2011) از احمد کنا رجوع کنند. کنا آنچه نولیبرالیسم آل مکتوم میخواند، با جزئیات توضیح میدهد و یادآوری میکند که چگونه خانواده حاکم دبی، ارزشهای «بازار آزاد» را با نگرشها و گرایشهای فرهنگی «محلی» همسو میکنند –جزئیات اینکه صورت و معماری شهری برای دستیابی به این مهم حیاتی بوده است. باید تاکید کنم که گزارشهای علمی قابلتوجهی از دبی وجود دارد که در پی فهم این شهر از خارج از منشور نولیبرالیسم هستند؛ مانند کتاب دبی: پشت منظرۀ شهری از یاسر ششتاوی (2010) و شهر نمایشی: معماری چگونه دبی را ساخت (2020) از تاد ریس.
اکنون حوزۀ پژوهشی گسترده برای یک کشور خاص در مورد تلاقی نولیبرالیسم و شهریشدن در جهان عرب وجود دارد. در حالی که پژوهش برای تهیۀ فهرست در اینجا بسیار زیاد است، برخی از تکنگاریهای قابل توجه عبارت اند از: گزارش اقتدارگرایی جهانی شده: پروژههای بزرگ، زاغهها و روابط طبقاتی در مراکش شهری (2018) از کوئنراد بوگارت و حریری شهروند: بازسازی نولیبرال لبنان (2011) از هانس باومن. نمونۀ دیگر یک مطالعه موردی بر شهر روابي، «نخستین شهر برنامهریزی شدۀ» کرانۀ باختری است.
پژوهشگران منتقد در پی بحران مالی جهانی در سال 2007/2008، به طور فزاینده نه تنها بر پیوند نولیبرالیسم و شهریشدن، بلکه بر ایدۀ ویژۀ مالیشدن محیطمصنوعی تمرکز کردند. مالیشدن به مثابۀ سنخی از شهریشدن بازارمحور، یک چهارچوب تحلیلی است و برای نمونه به گروههای سهام خصوصی و صندوقهای سرمایهگذاری املاک و مستغلات (REITs) اشاره میکند که اقتصادهای سیاسی جدید شهریشدن را پدید میآورد. REIT در خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس، هرچند هنوز نسبتا کوچک است، رشد سریعی داشتند. اهمیت اثر آدم هانیه آنجاست که در آثار عمدۀ مالی علیرغم نقش مرکزی مالیشدن جهان عرب در مالیسازی جهانی، به آن نپرداختهاند. مقالۀ وی با عنوان «مناطق غایب: فضاهای مالیشدن در جهان عرب» (2016) یادآور میشود که مالیشدن پیامدهای مهمی برای فرآیند تشکیل طبقات و دولت در منطقه دارد و اثرات قابلتوجهی نیز بر محیط مصنوعی دارد که به تازگی بررسی میشوند. برای نمونه، مقالۀ «نقش دولت در مالیشدن مسکن در ترکیه» (2021) از اوزلم چلیک منتشر شده است. امید است که توجه علمی بیشتری در سراسر منطقه به این موضوع بشود.
سیاست و شهریشدن: حق به شهر
پژوهش شهریشدن نولیبرال بیشتر با تحلیل جنبشهای اجتماعی شهری همراه است. اندیشۀ هنری لوفور (1901-1991)، در این همآیندی، تأثیر مهمی بر پژوهش شهری و کنشگری در جهان عرب داشته است. لوفور بنابر یادکرد بالا در ایدۀ شهریشدن سیارهای نقش محوری داشته است و هم ایدۀ «حق به شهر» را ابداع کرد. لوفور محققی پرکار اما بدون دیسیپلین بود که برای خوانندگان فهمیدن آثارش دشوار است. استوارت الدن یک راهنمای مفید با عنوان «از کجا خواندن هانری لوفور بیاغازیم؟» ارائه کرده است که به مواجهۀ مستقیم با نوشتههای لوفور و مقدمههای علمی متعدد بر آثار او کمک میکند.
منظور لوفور از «حق به شهر» موضوع بحث دامنهداری است و تنها زمانی تشدید شده است که این مفهوم به طور گسترده در محافل فعالان و سیاستگذاران در سراسر جهان مطرح شده است. ایدۀ لوفور در مورد «حق به شهر» در زمینۀ خیرشهای اعراب، هم در داخل و هم فراتر از محدودۀ دانشگاهی مهم بوده است و چند گروه فعال در سراسر منطقه این اصطلاح را به کار میبرند. در آثار علمی آصف بیات از لوفور الهام گرفته است. او مجدانه در باب پیامدهای فضایی «شهرهای نولیبرال» در جهان عرب مربوط به «حق به شهر» فقرای شهری نوشته است. بیات در کتاب «زندگی به مثابه سیاست: مردم عادی چگونه خاورمیانه را تغییر میدهند» (2009)، مفصلا توضیح میدهد که چگونه نولیبرالیسم فقرای شهری را واقعا به خیابانها سوق داد و تا حدی آنها را واداشت تا برای حفظ بقای خود مدعی «حق به شهر» شوند. با وجود این، مونا فیزا در اثر خود در دربارۀ حق به شهر تحلیلهای بسیار سستی از پیامدهای نولیبرالیسم بر فقرای شهری ارائه کرده است. فیزا در «مدنیت نولیبرال و حق به شهر: نمایی از حاشیۀ بیروت» (2009) استدلال میکند که اگرچه سکونتگاههای غیررسمی از لحاظ تاریخی به فقرای شهری جدید حق به شهر را داده اما دوران نولیبرال به فرسایش قابلتوجهی از توانایی ساکنان غیررسمی برای ادعای این حق و تشدید بیعدالتی میانجامد.
حق به شهر هنوز یک چهارچوب مفهومی نیرومند برای مبارزه برای عدالت شهری در جهان عرب است. این ایدهای است که نه تنها در دانشگاهها، بلکه در میان محافل فعالان و سیاستگذاران نیز شدیدا بحث میشود. مبارزه برای حق به شهر از نظر لوفور یک فریاد و مطالبه است. این فریاد در میان گروهی که دربردارندۀ طیف گسترده و گوناگونی از گروهها در جهان عرب و فراتر از آن میشوند طنین انداز شده ولی این فریاد و خواسته بیشتر در چهارچوب جنگ شهری در مقیاس بزرگ خفه شده است.
شهریشدن خشونت و منازعه
نیروهای ضد انقلابی خشونتگرا که کوشش در خنثیسازی خیزشهای عربی دارند، بیعدالتی و خشونت شهری را به یک حوزۀ مهم پژوهشی در ارتباط با مسئلۀ شهر تبدیل کرده اند. کار خودم بر جنبههای گوناگون شهریشدن خشونت و منازعه متمرکز شده است. این آمیختگی بخشهای غیررسمی شهر با تهدیدهای امنیتی در مقاله «شهریشدن خارج از کشور: غیررسمی شهری، سیاست و قدرت در مصر» (2022) و مفهوم «خشونت ضد شهر/شهرکشی» (urbicide) در فصل «شهرکشی و تمهید خشونت در سوریه» مجلدی که از سردبیران آن بودم، «فراتر از میدان: شهرگرایی و خیزشهای عرب» (2016) بررسی شده است. من نقش بتن و سیمان را در جنگ نیز در مقالۀ “منازعۀ بتنی” بررسی کرده ام (2022). استدلال اصلی این مقاله آن است که به همان میزان که به اقدامات چشمگیر ویرانی توجه میکنیم، باید به ساختوساز و برنامهریزی محیط مصنوعی به مثابۀ بخشی از منازعه توجه کرد.
نوشتههای ایال ویزمان و استفان گراهام بهویژه برای ملاحظات شهریسازی خشونت و منازعه مهم بوده است. ویزمان در اثر اصلی خود «زمین توخالی: معماری اشغالگری اسرائیل» (2007) را نوشت که به طرز تخصصی نقش فعال بافت شهری در منازعه را روشن کرد. برای مثال، فصل «پیادهروی در میان دیوارها»، مفصلا شیوهای را توضیح میدهد که نیروهای دفاعی اسرائیل از طریق خیابانهای باز، جادهها یا از طریق درهای بیرونی که نظم شهر را تشکیل میدهند، حرکت نمیکنند بلکه راه خود را از انفجار کفها، سقفها و دیوارهای مهمانی منفجر باز میکنند. «شهرهای تحت محاصره: شهرگرایی نظامی جدید» (2011) از استفن گراهام اوج دههها کار بر روی شهریشدن خشونت و منازعه است. گراهام دگرگونی منازعه از میدانهای باز به مکانهای شهری روزمره را ترسیم میکند. گراهام هم دربارۀ «درسهایی دربارۀ شهرکشی» مینویسد که شیوۀ استفادۀ اسرائیل از بولدوزر زرهی کاترپیلار D-9 برای «شخم زدن در مناطق مصنوعی فلسطینی با مصونیت از مجازات» است.
اکنون آثار کاملاً مطرحشده در باب منازعات شهری مطالعات خاورمیانه وجود دارد. افزون بر فلسطین/اسرائیل، لبنان به یک مطالعه موردی برجسته در رابطه با شهریشدن منازعات تبدیل شده است. آثار قابلتوجه اخیر شامل «جنگ و شهر: جغرافیای سیاسی شهری در لبنان» از سارا فریگونس (2019) هستند که به بررسی نقش جنگ داخلی لبنان در چگونگی دگرگونی منظر شهری بیروت با تمرکز بر مرحلۀ نخست جنگ (1975-1976) میپردازد و «برای جنگ همچنان در راه است: برنامهریزی مرزهای بیروت» (2018) از هیبا بو آکار که این موضوع را بررسی میکند که چگونه منطقهبندی، مقررات برنامهریزی، املاک و مستغلات به برنامهریزی بافت شهری بیروت به طور فعال در جهت منازعه انجامیده است.
نتیجهگیری
این مجموعۀ کوچکی از خوانشهای بنیادین در پیوند با افزایش پرسش(های) فوری شهری در جهان عرب است. یک پژوهش غنی مطالعات شهری عربی در چند زمینهای که میتوانم برشمرم- هرچند کامل نیست- میتواند زیرساختها، جابجایی، بخش غیررسمی شهر، مسکن، اعیانیسازی، خدمات شهری اولیه، کالاهای عمومی شهری، لجستیک، دیوارنگاری، مصالح، بازسازی، و اخیراً شهرگرایی اقلیمی باشد. امید است که ژرفا و پیچیدگی روزافزون پژوهشهای مطالعات انتقادی شهر عرب بتواند تأثیر خود را بر بافت شهری واقعی موجود در منطقه به سمت شهرهای زیباتر، عادلانه و برابرتر بگذارد.
منبع: جدلیه