استانیس الزبرگ، تحلیلگر ارشد استدلال میکند که اصطلاح «Sportwashing» (شستشوی ورزشی) یک عبارت تقلیلدهنده برای سیاستهای ورزشی رژیمهای اقتدارگرا است و این اصطلاح توانایی فهم تمامی ابعاد سیاستهای ورزشی آن کشورها را ندارد. او با نشان دادن جایگاه ورزش در نقشه راه استراتژیک عربستان موسوم به «چشمانداز 2030» بر این استدلال تاکید میکند.
شستشوی ورزشی یکی از پرکاربردترین واژههای امروزی برای توصیف بهرهبرداری سیاسی دولتها از ورزش است. این پدیده ممکن است به قدمت خود ورزش باشد، اما استفاده از این اصطلاح نسبتاً جدید است و در کنفرانس مطبوعاتی سازمان «ورزش برای حقوق» پیش از بازیهای اروپایی 2015 در آذربایجان، مورد توجه قرار گرفت: «این کشور به شستشوی ورزشی مشغول است و برای منحرف کردن توجهها از سوابق حقوق بشری خود با حمایت مالی و میزبانی رویدادهایی از جمله بازیهای اروپایی 2015، مسابقات فرمول یک جایزه بزرگ اروپا 2016 و مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا 2020 تلاش میکند.»
![آذربایجان در ورزش](http://syaaq.com/wp-content/uploads/2023/05/aliyev_putin_erdogan_baku-2015_gettyimages-476843642_harry-engels_getty-images-300x193.jpg)
امروزه، واژه شستشوی ورزشی به طور گسترده در رسانههای بینالمللی دیده میشود و شورای زبان نروژ حتی عبارت Sportwashing را به عنوان کلمه سال 2021 انتخاب کرد و آن را اینگونه تعریف کرد: «زمانی که دولتها در کشورهای مستبد از رویدادهای ورزشی بزرگ استفاده میکنند تا خود را در وضعیت بهتری قرار دهند و با خرید یا حمایت مالی از باشگاههای ورزشی محبوب، به دنبال دستیابی به همین هدف باشند».
همانطور که تعریف شورای زبان نروژ نیز نشان میدهد، عبارت شستشوی ورزشی به صورت ویژه در مورد تجارت و مشارکت دولتهای مستبد در دنیای ورزش استفاده میشود.
علیرغم تمرکز زیاد بر روی شستشوی ورزشی، که ممکن است درک ورزش را به عنوان یک ابزار سیاسی افزایش داده باشد، استفاده از این اصطلاح بدون مشکل نیست.
اولاً، هیچ توافق گستردهای در مورد چگونگی تعریف و بررسی آن وجود ندارد. درنتیجه این اصطلاح توسط رسانهها و ذینفعان مختلف ورزشی که هر کدام دارای دیدگاهها و جهتگیریهای خاص خود هستند، به صورت کاملا متفاوتی به کار برده میشود.
ثانیاً، استفاده مکرر از این اصطلاح توسط روزنامهنگاران، رهبران فکری و سیاستمداران این تصور را ایجاد میکند که فقط رژیمهای سیاسی استبدادی از ورزش برای اهداف سیاسی استفاده میکنند، مسئلهای که به دور از حقیقت است. کشورهای دموکراتیک نیز قدرت ورزش را درک میکنند. کافی است فقط به المپیک 2012 لندن و مراسم افتتاحیه بسیار سیاسی آن نگاه کنید، یا اینکه چگونه آمریکا در طول جنگ سرد از ورزش مانند همتای خود، اتحاد جماهیر شوروی، استفاده سیاسی میکرد. هر دو کشور از ورزش برای ایجاد حسن نیت و متقاعد کردن مردم جهان در مورد اینکه چه کسی نماینده جذابترین جامعه – غرب سرمایهداری یا شرق سوسیالیستی – است، استفاده میکردند. این مسئله در زمینه ورزش، به این معنا بود که چه کسی میتواند بهترین ورزشکاران را تربیت کند.
ثالثاً، این مفهوم فاقد توانایی اساسی در درک این موضوع است که چرا بسیاری از دولتها به طور گسترده در دنیای ورزش سرمایهگذاری میکنند. استفاده از واژه شستشوی ورزشی تا حدی که در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم، سیاستهای ورزشی بسیار پیچیده و ظریف بسیاری از رژیمهای «استبدادی» را تقلیل داده است. بسیاری از آنها دهههاست که از عرصه ورزش برای اهداف سیاسی استفاده میکنند و با جهانی شدن و فناوری امروزی این مسئله را بیش از پیش توسعه دادهاند.
رهبران رژیمهای اقتدارگرا خود را از کشورهای دموکراتیکتر در این زمینه متمایز کردهاند و در دو دهه اخیر از این واقعیت بهره بردند که «بسیاری از رهبران دولتهای دموکراتیک به توهم جدایی ورزش از سیاست چسبیدهاند». برای کشورهایی مانند روسیه، چین، قطر، امارات، بلاروس و عربستان، ورزش یک سیاست و بخشی از استراتژیهای ملی است.
رابطه بین ورزش و سیاست را میتوان با استفاده از نظریه «قدرت نرم» دانشمند علوم سیاسی جوزف نای بهتر توضیح داد، زیرا بینش بیشتری در مورد اینکه چرا بسیاری از دولتها – اعم از دموکراتیک و خودکامه – مبالغ هنگفتی پول در دنیای ورزش سرمایهگذاری میکنند، ارائه داده است.
ورزش و قدرت جذب
هنگامی که جوزف نای در دهه 1990 شروع به نوشتن در مورد قدرت نرم کرد، درک قدرت و روابط قدرت را گسترش داد. او این مفهوم را در کتاب خود «قدرت نرم: ابزار موفقیت در سیاست جهانی» در سال 2004 توسعه داد و نشان داد که مفهوم قدرت تنها شامل عناصر سنتی مانند قدرت نظامی و اقتصادی نیست، که وی آنها را «قدرت سخت» نامید. بلکه همچنین دربردارنده قدرت جذب یا به اصطلاح قدرت نرم است.
به گفته نای، قدرت نرم «توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای به دست آوردن نتیجه مورد نظر از طریق جذب به جای اجبار یا پرداخت پول است». دستیابی به این نتیجه متکی بر منابع فرهنگی، ارزشها و سیاستهای یک کشور است. جوزف نای تأکید میکند که سیاست در عصر اطلاعات ممکن است در نهایت به این معنی باشد که داستان چه کسی برنده است. کسانی که بهترین داستان را تعریف میکنند، حمایت و نفوذ پیدا میکنند، در حالی که جنگ و اجبار با مقاومت روبرو میشود. وی همچنین خاطرنشان میکند که یک ملت با ترکیب قدرت سخت و نرم در یک استراتژی متحد «قدرت هوشمند» به بیشترین نفوذ دست خواهد یافت.
در دو تا سه دهه اخیر، تحقیقات در مورد ورزش و قدرت نرم، اغلب بر دیدگاه سیاست خارجی تمرکز داشته است که بر نحوه استفاده از ورزش برای تأثیرگذاری بر رهبران خارجی و مخاطبان خارجی تمرکز دارد. با این حال، تحقیقات جدیدتر نیاز به گنجاندن دیدگاههای داخلی و منطقهای را مطرح میکند.
به عنوان مثال، دولت روسیه از میزبانی رویدادهای ورزشی در چارچوب سیاست داخلی برای تأثیرگذاری بر هویت ملی جدید روسیه استفاده کرده است. از زمان روی کار آمدن پوتین در سال 1999 و بالاتر از همه انتخاب مجدد او در سال 2012، ورزش از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. وی در همین زمینه در باشگاه گفتگوی بینالمللی والداوی در سال 2013 گفت: «برای ما سؤالات درباره اینکه ما چه کسی هستیم و چه کسی میخواهیم باشیم به طور فزایندهای در جامعه ما برجسته شده است… مسئله یافتن و تقویت هویت ملی، واقعاً برای روسیه اساسی است.»
![روسیه و ورزش](http://syaaq.com/wp-content/uploads/2023/05/gettyimages-467618499-1-300x200.jpg)
میتوان استدلال کرد که شستشوی ورزشی به عنوان «بازسازی تصویر» بخشی از یک استراتژی قدرت نرم است و البته عربستان، به عنوان نمونه، میخواهد از ورزش برای بازسازی شهرت خود که به دنبال قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار واشنگتنپست، به شدت لکهدار شده است، جهت تقویت مشروعیت سیاسی استفاده کند. علاوه بر این مسئله، عربستان از ورزش برای بهبود جایگاه خود در عرصه بینالمللی و همینطور تقویت قدرت نرم خود در سطح جهانی و منطقهای استفاده میکند.
این خطر وجود دارد که با ظهور شستشوی ورزشی در جریان اصلی اطلاعات و تمرکز مداوم رسانهها بر این پدیده، بزرگی استراتژیهای سیاسی رژیمهای اقتدارگرا و نقش دقیق ورزش در ژئوپلیتیک، اقتصادی و جاهطلبی آنها را درک نکنیم.
استراتژی قدرت نرم یک مولفه چندوجهی است که نه تنها بر ورزش تمرکز دارد بلکه موسیقی، هنر، دیپلماسی، میراث فرهنگی، مذهب، صنعت فیلمسازی، برندسازی و فناوری را دربرمیگیرد. بنابراین با گنجاندن نظریه قدرت نرم، میتوان بسیاری از مفاهیم مرتبط با washing (مانند artwashing یا musicwashing) را توضیح داد.
قدرت نرم بخش مهمی از استراتژیهای ملی در بسیاری از کشورها است
بسیاری از دولتها و رهبران جهان از نیاز به قدرت نرم به عنوان بخشی از سیاستهای خود آگاه هستند. به عنوان مثال، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در یک سخنرانی در سال 2012 تاکید کرد که «قدرت نرم» همه چیز در مورد ارتقای منافع و سیاستهای یک فرد از طریق متقاعد کردن و ایجاد درک مثبت از کشور، نه تنها بر اساس دستاوردهای مادی بلکه میراث معنوی و فکری آن است.
در دومین استراتژی توسعه ملی قطر 2018-2022، بر اهمیت یک استراتژی مبتنی بر قدرت نرم تاکید شده است: «دولت متعهد است دائماً گفتوگو را با استفاده از ابتکارات دیپلماسی قدرت نرم در امور منطقهای و بینالمللی ترویج کند… این استراتژی مبتنی بر حفظ روابط خوب با کشورهای همسایه، ایجاد اتحادهای استراتژیک با قدرتهای بزرگ و نهادهای منطقهای و بینالمللی و پیشبرد راهبرد تصویرسازی مثبت از قطر در سطح بینالمللی است».
امارات نیز شورای جدید قدرت نرم و استراتژی قدرت نرم را در سال 2017 با هدف «افزایش شهرت جهانی این کشور در خارج از کشور با برجسته کردن هویت، میراث، فرهنگ و کمکهای امارات به جهان» راهاندازی کرده است.
منچسترسیتی سالهاست که پرچمدار استراتژی ورزشی امارات متحده عربی بوده است. پشت موفقیت این تیم، منصور بن زاید آل نهیان، مالک شرکت سرمایهگذاری خانواده سلطنتی ابوظبی است که منچسترسیتی را در سال 2008 تصاحب کرد.
دخالت سیاسی در دنیای ورزش همیشه مساوی با تقویت قدرت نرم یک ملت نیست. این یک شمشیر دولبه است، زیرا قرار گرفتن در معرض توجه عظیمی که با آن همراه میشود، میتواند آنقدر تبلیغات منفی ایجاد کند که اوضاع را بدتر کند و باعث دفع و از دست دادن جذابیت یا نفوذ شود.
با این وجود، علاقه سیاسی رژیمهای «استبدادی» به ورزش تنها در دو دهه اخیر افزایش قابل توجهی یافته است. بهویژه عربستان سعودی در چند سال اخیر واقعاً شروع به نشان دادن قدرت خود کرده است.
تاکید بر به کار بردن قدرت نرم به جای شستشوی ورزشی، تلاشی برای نادیده گرفتن استفاده شدید سیاسی از ورزش توسط «رژیمهای مستبد» جهت منحرف کردن توجهات از نقضهای حقوق بشری نیست. بلکه برعکس، این تلاشی است برای نشان دادن اینکه چقدر ورزش در استراتژیهای ملی این رژیمها، نقش مرکزی و مهم دارد. مقوله قدرت نرم، علاقه این رژیمها به ورزش را بررسی و اهداف سیاسی پشت این علاقه را نشان میدهد. قدرت نرم در واقع استراتژی کلی کشورها را زیر نظر دارد.
برای نشان دادن این مسئله، عربستان یک مثال عالی است زیرا نمونه واضحی از نقش قدرت نرم و چگونگی تبدیل شدن ورزش به یک جزء مهم از استراتژی کلان یک کشور است.
ورزش رکن کلیدی چشمانداز 2030 عربستان سعودی است
در بهار 2016، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان طرح «چشمانداز 2030» عربستان سعودی را ارائه کرد. این طرح یک نقشه راه و یک طرح بلندپروازانه است که نشاندهنده روند اصلاحات جامع اقتصادی، سیاسی و ساختارهای اجتماعی پادشاهی است.
این چشمانداز پروژههای زیادی را شامل میشود؛ از تمرکز بر تغییرات آب و هوایی، و پروژههای گردشگری گرفته تا ایجاد کلان شهر آیندهنگرانه 500 میلیارد دلاری نئوم. همچنین در این طرح بر تمرکز بر برنامهها و ابتکارات مختلف با هدف ترویج فرهنگ عربستان تاکید شده است. این طرح در واقع در ذات خود متکی بر افزایش قدرت نرم عربستان است.
«چشمانداز 2030» البته بخشی از آرزوی عربستان برای جذب سرمایهگذار و ایجاد اتحادهای سیاسی است و این رژیم به خوبی از نیاز به تغییر ساختار اقتصادی خود برای کاهش وابستگی به درآمد نفت آگاه است. اما همانطور که فانی آگرسکو مادسن، محقق دانشگاه دانمارکی برای مطالعات بینالملل گفت: این طرح همچنین نمادی از شیوه جدیدی از نحوه خطابکردن رژیم به نسل جوان خود و تلاش برای ایجاد تصویری از عربستان سعودی آینده است.
ورزش یک رکن کلیدی در این چارچوب چشمانداز 2030 است. مانند کشورهای همسایه قطر و امارات، خاندان حاکم عربستان دریافتهاند که ورزش با توانایی خود در ایجاد هیجان و تعلق ملی، وسیلهای فوقالعاده برای کسب حسن نیت سیاسی، روابط جدید دیپلماتیک و سرمایهگذاری فراهم میکند و به همین دلیل ورزش به یک بازیگر مهم سیاسی برای رهبران عربستان تبدیل شده است.
یکی از موتورهای فعال پشت «چشمانداز 2030»، صندوق سرمایهگذاری دولتی پادشاهی، «صندوق سرمایهگذاری عمومی (PIF)» به ریاست محمد بن سلمان است.
یکی از ابتکارت صندوق سرمایهگذاری عمومی، «تنوع و غنیسازی تجربه گردشگری و صنعت سرگرمی پادشاهی برای ساختن جامعهای پرجنبوجوش و تقویت نقش اقتصادی و اجتماعی بخش ورزش در همه سطوح» است. بنابراین، این صندوق نقش مهمی را در استراتژی ورزشی عربستان سعودی، از طریق حمایتهای مالی مختلف در گلف، موتورسواری و البته مالکیت باشگاه لیگ برتر نیوکاسل یونایتد ایفا میکند.
علاوه بر ورزش، در طول همهگیری 2020، PIF میلیونها دلار در بوئینگ، دیزنی، فیسبوک و شرکت Live Nation Entertainment سرمایهگذاری کرد و سومین سرمایهگذار بزرگ جهان شد. این به وضوح استراتژی چندوجهی چشمانداز 2030 آنها را نشان میدهد. در کنار سرمایهگذاریهای گفته شده، سرمایهگذاری این کشور در عرصههای ورزشی نیز با سرعت بالایی در حال رشد است.
عربستان به عنوان یک قطب در ورزش
با خرید نیوکاسل یونایتد و اعلام راهاندازی تور گلف LIV، توجه رسانههای بینالمللی به عربستان و مشارکت آن در درنیای ورزش افزایش قابل توجهی داشته است.
اگرچه که عربستان در مورد گنجاندن ورزش به عنوان یک اولویت بالا در چارچوب استراتژی بلندمدت خود، چند سال عقبتر از قطر و امارات است، اما اخیراً این کشور توانسته، امارات و قطر را در زمینه تبدیل شدن به قطب ورزش خاورمیانه، به چالش بکشد.
![عربستان در ورزش](http://syaaq.com/wp-content/uploads/2023/05/stanis-artikel_saudi_events_ny-1.jpg)
همانطور که تصویر بالا نشان میدهد، عربستان سعودی در سالهای اخیر میزبان تعداد زیادی از رویدادهای ورزشی بینالمللی بوده است. از جمله این رویدادها؛ میتوان به مسابقات موتوری مانند رالی معتبر داکار و فرمول یک، همچنبن مسابقات بوکس، تورنمنتهای گلف و مسابقات فوتبال سوپرکاپ ایتالیا و اسپانیا اشاره کرد. برگزاری این رویدادها در عربستان تصادفی نیست، بلکه بخشی از برنامهریزی دقیق «چشمانداز 2030» آنها با هدف معرفی عربستان به عنوان یک کشور مدرن است.
درست مانند قطر، عربستان نیز میخواهد جذابترین تورنمنت فوتبال یعنی جام جهانی را در کشورش میزبانی کند. این جاهطلبی میتواند به زودی در سال 2030 به واقعیت تبدیل شود زیرا عربستان در حال برنامهریزی برای ارائه یک پیشنهاد سه جانبه با مصر و یونان برای میزبانی جام جهانی فوتبال در سال 2030 است. برای حمایت از این پیشنهاد، لیونل مسی، یکی از بهترین بازیکنان فوتبال در تمام دوران، به عنوان سفیر گردشگری جدید عربستان انتخاب شد.
![عربستان در ورزش](http://syaaq.com/wp-content/uploads/2023/05/infantino_bin-salman_anadolu-agency_gettyimages-1242622766-300x242.jpg)
از آنجایی که ورزش و میزبانی رویدادهای ورزشی بخشی از یک چارچوب استراتژیک است، عربستان سعودی البته در تلاش است تا حق میزبانی رویدادهای آینده را به دست آورد. این کشور در چند سال اخیر فعالیتهای خود را برای میزبانی از رویدادهای ورزشی بینالمللی تشدید کرده است. آنها این استراتژی را ادامه خواهند داد و قبلا حق میزبانی بازیهای آسیایی زمستانی 2029 و بازیهای آسیایی 2034 را به دست آوردهاند. این کشور همچنین برای میزبانی جام ملتهای آسیا در سال 2027 با هند در حال رقابت است.
یکهتازی عربستان در ورزشهای الکرونیکی
اگرچه عربستان در برخی رشتههای ورزشی کمی دیرتر از قطر و امارات شروع کرد، با این حال در زمینه ورزشهای الکترونیکی پیشتاز شده است. در سال 2022، دولت عربستان سعودی Savvy Gaming Group را تأسیس کرد و ESL Gaming و FACEIT – دو تا از بزرگترین برندهای ورزشهای الکترونیکی – با ارزش 1.5 میلیارد دلاری را تصاحب آورد. عربستان سعودی در صحنه ورزشهای الکترونیکی بسیار فعال بوده است که نمونه آن سرمایهگذاری در چندین شرکت بازیسازی و میزبانی از بزرگترین رویداد بازیهای الکترونیکی جهان، Gamers8، است. سرمایهگذاری در بازار رو به رشد ورزشهای الکترونیکی نمونه دیگری از گسترش حضور عربستان در دنیای ورزش است.
عرصه ورزشهای الکترونیکی تحت سلطه جوانان است که یک گروه هدف جذاب برای رهبران عربستان برای اعمال نفوذ خود و در نهایت به دست آوردن قدرت نرم است. تعامل آنها در حوزه ورزشهای الکترونیکی زمانی تثبیت شد که محمد بن سلمان در سپتامبر 2022 از «استراتژی ملی بازی و مسابقات ورزشی» – یک چارچوب استراتژیک جدید برای سرمایهگذاریهای عربستان سعودی در بخش بازیها و ورزشهای الکترونیکی – رونمایی کرد.
عربستان در ابتدای مسیر است و با گذشت زمان، لایههای جدیدی را به استراتژی قدرت نرم خود اضافه میکند. برای عربستان، ورزش فقط شستشوی ورزشی و تلاش برای بازسازی تصویر خود و پنهان کردن سابقه وحشتناک حقوق بشر نیست، بلکه به چیز بزرگتری مربوط میشود: «قدرت در روابط بینالملل».
منبع: Play the Game