در اوایل جولای، ادعای جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، درمورد اینکه به لطف طالبان، القاعده در افغانستان دیگر حضور ندارد، جنجال آفرین شد. بایدن در پاسخ به سوالی در مورد گزارش اخیر وزارت خارجه که در آن به عملکرد دولتش در مورد خروج ایالات متحده از افغانستان انتقاد میکرد، پاسخ داد: «به یاد میآورید که در مورد افغانستان چه گفتم؟ گفتم القاعده آنجا نخواهد بود. من گفتم از طالبان کمک خواهیم گرفت.» سپس اضافه کرد: « الان وضعیت چطور است؟ دیدید که حق با من بود.»
همانطور که پیشبینی میشد طالبان، اظهارات بایدن را تحسین کردند. اما برخی دیگر خاطرنشان کردند که این با گزارش سازمان ملل که در ماه فوریه صادر شده بود، در تضاد است. در این گزارش آمده که روابط بین القاعده و طالبان همچنان برقرار است، همانطور که با حضور منطقهای رهبری اصلی القاعده در افغانستان این مساله تایید شده است.
علاوه بر این، طبق گزارش جدیدتری که در ژوئن توسط همان تیم نظارتی سازمان ملل منتشر شد، سیف العدل، جانشین ایمن الظواهری به عنوان رهبر واقعی القاعده، اخیراً از ایران به افغانستان نقل مکان کرده است.
با این حال، بار دیگر مقامات آمریکایی به سرعت هر دو ادعا را رد کردند، و مدعی شدند که القاعده از زمان خروج ایالات متحده در اوت 2021، حضور خود را در افغانستان بازسازی نکرده است.
چگونه باید این توصیفات متضاد را درک کنیم؟
برای شروع، گزارشهای صادر شده توسط تیم نظارتی سازمان ملل همیشه تا حدودی بحث برانگیز بوده است، زیرا آنها بر اطلاعات ارسال شده توسط کشورهای عضو تکیه دارند، اما در مورد اینکه کدام کشور عضو در مورد موضوعات خاص چه چیزی را به اشتراک گذاشته است و چقدر قوی است، شفافیت وجود ندارد. از آنجایی که به نظر میرسد هر گزارش بر مجموعه منابع متفاوتی تکیه دارد، در گذشته غیرمعمول نبوده است که گزارشهای متوالی با یکدیگر تناقض داشته باشند. فقدان شفافیت همچنین گزارشها را مورد دستکاری سازمانهای دولتی قرار میدهد، که میتوانند پشت آنها پنهان شوند تا اطلاعات جزئی، جانبدارانه یا حتی نادرست آشکار را منتشر کنند.
اما فراتر از آن، اختلاف بر سر حضور القاعده در افغانستان و رابطه آن با طالبان یک درگیری بر سر تعاریف است. وقتی گروه تحقیقاتی من با آنها تماس گرفت، طالبان حضور برخی از اعضای القاعده در افغانستان را انکار نمیکنند، مانند تعداد بیشتری از سازمانهای وابسته، از جمله بقایای جنبش اسلامی قدیمی ازبکستان(IMU) یا اویغورهای حزب اسلامی ترکستان(tip) و گروههای مختلف دیگر.
با این حال، طالبان اصرار دارند که این افراد تروریست نیستند، بلکه پناهجویانی هستند که با درخواست طالبان مبنی بر عدم استفاده از افغانستان به عنوان بستری برای عملیات جهادی موافقت کردهاند. علاوه بر این، به نظر میرسد که اعضای القاعده که در افغانستان هستند، بیشتر به القاعده در شبه قاره هند یا AQIS تعلق دارند تا به القاعده مرکزی. اطلاعات ایالات متحده ادعا میکند که هیچ یک از کادرهای ارشد مرکز القاعده، از جمله سیف العدل، در حال حاضر در افغانستان نیستند.
با توجه به اینکه نقش مرکز القاعده حمایت و محافظت از رهبر این گروه است، منطقی به نظر میرسد که با کشته شدن الظواهری و عدم وجود شخصیت های ارشد در کشور، این ساختار به مکان دیگری منتقل شود. به نظر میرسد که اعضای القاعده در افغانستان کمپهای آموزشی فعالی دارند، اما ظاهرا این اردوگاهها به جای تیمهای تروریستی که قرار است در خارج از کشور مستقر شوند، برای کمک به طالبان در آموزش ارتش جدیدشان اختصاص دارند. در هر صورت، سهم القاعده در تلاشهای طالبان حاشیهای است و هیچ مدرکی مبنی بر کمک به گروههای جهادی فعال مستقر در افغانستان، مانند تحریک طالبان پاکستان یا جیشالعدل ایرانی، وجود ندارد.
آیا این کنترل به عنوان یک رابطه “همزیستی”، همانطور که گزارش سازمان ملل آن را توصیف میکند، محسوب میشود؟ سرکوب القاعده و وابستگان آن هرگز در برنامه طالبان نبود و آنها حتی در دوحه نیز به آن متعهد نشدند. انجام این کار برای طالبان که در حال حاضر به اندازه کافی با شکافهای داخلی مواجه شدهاند، بسیار تفرقه افکن خواهد بود.
با این حال، طالبان به آرامی و با دقت فشار را بر شماری از گروههای جهادی، به ویژه گروههای اویغور و ازبک، افزایش دادهاند. هدف به وضوح اطمینان دادن به کشورهای همسایه است که یک نگرش مثبت و تجاری محور نسبت به طالبان اتخاذ کردهاند.
طالبان قبلاً به اویغورها که در بدخشان در نزدیکی مرزهای تاجیکستان و چین متمرکز شده بودند دستور داده بود که در اکتبر 2021 از هر دو مرز دور شوند. با نارضایتی از این تصمیم، بخش قابل توجهی از حدود 300 عضو اویغورهای حزب اسلامی ترکستان(TIP) به سمت داعش، که در بخشهایی از بدخشان نیز پایگاه دارد، فرار کردند.
برخی دیگر با همدستی برخی از شبکههای محلی طالبان مخفی شدند و برخی دیگر به مرز پاکستان گریختند، جایی که تحریک طالبان پاکستان که برخی از مناطق را در آنجا کنترل می کند پذیرای آنها شد.
از دو گروه اصلی جهادگرایان ازبکستانی در افغانستان – یکی در شمال غربی نزدیک مرز ازبکستان و دیگری مستقر در بدخشان – طالبان احتمالاً به دلیل موقعیت آن در نزدیکی قلمرو ازبکستان، فشار را بر گروه اول متمرکز کردهاند.
پس از بیش از یک سال تلاش مداوم برای وادار کردن آنها به جابجایی، در نهایت طالبان موفق شدند آنها از منطقه دور کنند کنند. برخی ممکن است به یک طرح ادغام مجدد که توسط ازبکستان ترویج می شود، پیوسته باشند، اگرچه مقامات ازبکستان ورود از افغانستان را تایید نکردهاند.
به نظر میرسد اکثریت آنها به مرز پاکستان گریختهاند و همچنین به دنبال حمایت تحریک طالبان پاکستان هستند. به گفته منابعی در طالبان و داعش، دیگران در بدخشان به داعش پیوستند.
سیاست کابل در بدخشان ضعیف است، جایی که جناحهای مختلف طالبان هنوز هم برای قدرت محلی و هم به نفع رهبری مرکزی طالبان تلاش میکنند.
گروه دوم به دلیل تنشهای قومی بین پشتونها که بخش عمدهای از ارتش طالبان را تشکیل میدهند و تاجیکهای محلی، قادر به اعزام یک نیروی بزرگ به آنجا نیستند.
علاوه بر این، این منطقه پس از انتقال بیشتر اعضای خود به خارج از شرق افغانستان، پایگاه اصلی باقی مانده داعش در خراسان است.
در مورد TTP پاکستان، طالبان عمیقاً در مورد اینکه در مورد آن چه کاری انجام دهند، اختلاف نظر دارند. شبکه حقانی و بیشتر طالبان از شرق افغانستان، تحریک طالبان پاکستان را برادران خود میدانند و در برابر هرگونه ایده برای سرکوب آنها یا وادار کردن آنها به دست کشیدن از حملات علیه پاکستان مقاومت میکنند.
رهبر طالبان، هبت الله آخندزاده، ظاهراً تمایل بیشتری به مداخله دارد، اما قدرت او برای انجام این کار در شرق افغانستان، جایی که تحریک طالبان پاکستان در آن مستقر است، تقریباً وجود ندارد.
رویکرد مصالحهای که در عوض اتخاذ شد، برای اولین بار شاهد تلاش ناموفق حقانیها برای میانجیگری بین تحریک طالبان پاکستان و اسلام آباد در سال 2022 بود. آنها اکنون به دنبال جابجایی جزئی نیروهای تحریک طالبان پاکستان و غیرنظامیان مرتبط به شمال افغانستان هستند – یعنی دور از مرز پاکستان.
در حالی که مسئله تحریک طالبان پاکستان یک چالش طولانی مدت بوده است، یک مورد جدیدتر مربوط به گروه شورشی بلوچ ایرانی به نام جیش العدل است.
فعالیتهای جیشالعدل در داخل ایران که توسط کمکهای مالی سعودی تأمین میشد، پس از آن که تهران و ریاض توافقنامه عادیسازی دیپلماتیک خود را در مارس 2023 امضا کردند، کاهش یافته است.
اکنون به نظر میرسد که این گروه بلوچ در افغانستان، نزدیک استان سیستان و بلوچستان ایران، دوباره گروهبندی شده است، جایی که برخی از حمایتهای مقامات محلی طالبان مرتبط با شبکه حقانی را دریافت میکند، شبکهای که با تهران روابط بدی دارد. مطمئناً این نقطه اختلاف بین هبت الله که از روابط نزدیک با ایران برخوردار است و حقانیها خواهد بود.
به نظر واضح است که طالبان قصد دارند به سرعت با پرهیز از تنشهای داخلی بیش از حد و تکیه بر بازگشت داوطلبانه یا جابهجایی، با موضوع حضور جهادیهای خارجی مقابله کنند.
مشکلات ادامه دار به دلیل عدم اجماع در رهبری طالبان در مورد شکل آینده روابط خارجی کابل است، به طوری که برخی – مانند ملامحمد یعقوب وزیر دفاع و رئیس اطلاعات عبدالحق وثیق – تمایل بیشتری به همکاری با ایالات متحده و قدرتهای غربی دارند و برخی دیگر تعامل با قدرتهای منطقهای را ترجیح میدهند.
در میان دومیها، بین آنهایی که میخواهند تعامل را به چین و ازبکستان محدود کنند و دیگرانی که میخواهند آن را به روسیه، ایران و پاکستان گسترش دهند، اختلافهایی وجود دارد.
این تقسیم بندیها بر نحوه رفتار طالبان با گروههای مختلف جهادی خارجی تأثیر میگذارد.
در حالی که به وضوح گمراه کننده است که بگوییم طالبان یک سیاست مدارای صفر را در قبال حضور گروههای مسلح در خاک افغانستان اتخاذ کردهاند، اما اینکه آنها با شورشیان خارجی، به ویژه آنهایی که قصد صادرات جهاد را دارند، در کنار هم قرار دارند، درست نیست.
برعکس، حضور جهادیهای خارجی در افغانستان غالباً ناشی از مشکلات کابل در اجرای سیاست خود یا ناتوانی آن در رسیدن به سیاست واحد است.
منبع: WPR