نویسنده: برهانالدین دوران
ترکیه در مسیر بهبود روابط با امارت، عربستان سعودی، یونان و مصر و ارتقای سطح روابط، به مشارکت استراتژیک است. همچنین این کشور به دنبال یک دستور کار و ایجاد دیالوگی مثبت با ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا است. این تلاشها به دلیل متقابل بودن و نیازهای طرفین تاکنون نتایج مثبتی به همراه داشته است. همه بازیگران و عوامل دخیل، سیاستها و مواضع خود را در دورههای خاص بررسی میکنند و استراتژیهای متناسب با واقعیتها و نیازهای خود اتخاذ میکنند. اردوغان رییس جمهور ترکیه با سفر خود به قاهره حرکت جدیدی را در بازی شطرنج منطقهای انجام داد.
با سفر اردوغان به قاهره، مرحله دیگری از پروژه عادیسازی روابط ترکیه تکمیل شد. ارادهای بین آنکارا و قاهره شکل گرفت تا بر تنش 12 ساله غلبه کنند و اتحاد جدیدی را پایه گذاری کنند.
این اراده و اتحاد، تحول مهمی است که معادلات قدرت در منطقه خاورمیانه را که با بحران غزه وارد دوره جدیدی شده است، تحت تاثیر قرار میدهد. قدرتهای منطقه، پس از دورهای از تنش و درگیری ها، به فهم و ادراکی از توان و محدودیتهای خود رسیدهاند که باید به سمت توافقات و اتحادهای جدیدی پیش بروند. کشورهایی که در دوره ترامپ در اوج تنش ها، بر سر گوی درخشان گرد هم آمدند، دیدند که پروژههای بلندپروازانه آنها برای محدود کردن ایران و ترکیه به نتیجه نرسید و این موضوع تاثیر زیادی در این تغییر سیاستها داشت.
روی کار آمدن دولت بایدن (ژانویه 2021) نه تنها سیاست فشار حداکثری اعمال شده بر ایران را کاهش داد، بلکه یک فرآیند عادیسازی چهارجانبه روابط را در خاورمیانه آغاز کرد: الف) همکاری بین قطر و سایر اعضای کشورهای عربی خلیج فارس ب)روابط ایران و عربستان سعودی ج) روابط بین ترکیه و عربستان سعودی، امارات، اسرائیل و مصر. د) بهبود روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی…
به نظر میرسد که سیاست عادیسازی ترکیه به عنوان یکی از کشورهایی که در سازگاری با هرج و مرج جهانی و منطقهای برجسته است، موفقتر از سایرین باشد. اگرچه روابط بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس بهبود یافته است، اما نمیتوان گفت که وضعیت به وضعیت قبل از محاصره قطر بازگشته است. میانجیگری چین بر بهبود روابط ایران و عربستان سعودی تأثیر داشت. با این حال، تنشهایی که پس از بحران غزه در دریای سرخ به وجود آمد نشان میدهد که پدیده «پراکسیهای ایران» همچنان برای کشورهای حوزه خلیج فارس یک واقعیت خواهد بود. قتل عام اسرائیل در غزه، عادیسازی روابط بین تل آویو و پایتختهای عربی را مختل کرد. اخیراً ریاض بر ایجاد یک کشور فلسطینی بر اساس مرزهای 1967 به عنوان شرط عادیسازی با اسرائیل تاکید کرده است.
ترکیه در بهبود روابط با بسیاری از کشورها پیشرفت چشمگیری داشته است. بهبود روابط با یونان به مرحله برگزاری نشست همکاری در سطح عالی رسید، روابط با آمریکا، با موافقت عضویت سوئد در ناتو و خرید F-16 روند جدیدی آغاز شد. روابط با امارات و عربستان سعودی به سطحی رسیده است که میتوان در مورد مشارکت استراتژیک بحث کرد.اردوغان با سفر خود به قاهره حرکت جدیدی در شطرنج منطقهای انجام داد. با این سفر سطح بالایی از همکاریهای راهبردی در زمینههای انرژی، تجارت، سرمایه گذاری و دفاعی حاصل شد. از سوی دیگر، ترکیه از مصر در بحران غزه حمایت کرده و سیاست خود را برای تمرکز کشورهای منطقه بر موضوع فلسطین تقویت کرد. با این حال سیاست عادیسازی رواط همه جا موفق نبوده است. سوریه حلقه مفقوده سیاست عادیسازی آنکارا در سه سال گذشته بوده است. از آنجایی که دولت سوریه عقب نشینی نظامی ترکیه از شمال سوریه را به عنوان پیش شرط تعیین کرده بود، هیچ نتیجه مثبتی از این روند حاصل نشد. قتل هامهای اسراییل در غزه، نیز باعث شکست نسبی عادیسازی با اسرائیل شد.
آنکارا با ارتقا روند عادیسازی به مشارکتهای استراتژیک، خود را برای «عصر هرج و مرج» که دبیرکل سازمان ملل متحد گوترش درباره آن صحبت کرد، آماده میکند.
طوفان در غرب در حال نزدیک شدن است، خاورمیانه چطور؟
در اروپا نیز زنگ خطری برای عصر هرج و مرج که گوترش از آن صحبت کرد به صدا درآمد. جوزپ بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاستهای امنیتی، در مصاحبه خود با روزنامه ال پایس، اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا را به اتخاذ موضعی کاملاً طرفدار اسرائیل متهم کرد و گفت: طوفان در راه است. بورل اظهار داشت که سیاستهای اتحادیه اروپا در قبال جنگ روسیه و اوکراین و قتل عام اسرائیل در غزه هزینههای زیادی را به همراه داشته و پیش بینی کرد که
“طوفانی برای غرب در حال نزدیک شدن است و اروپا باید زودتر بیدار شود”. واکنش محافل اتحادیه اروپا به حمایت بی قید و شرط فون در لاین از اسرائیل مشخص است و نمونه آن در عبارت «خانم نسل کشی» بیان شد.
محاکمه نسل کشی اسرائیل در دیوان بین المللی دادگستری ادامه دارد. با این حال، موضوعی مهمتر از این وجود دارد. واکنش جوامع غربی به چشم پوشی آمریکا و اتحادیه اروپا بر قتل عام غزه به طور فزایندهای گسترش مییابد. به عنوان مثال، این واقعیت که “اسرائیل علیه فلسطینیان نسل کشی میکند” در میان جمعیت جوان آمریکایی روز به روز در حال پر رنگتر شدن است. در این رابطه، بورل حق دارد که درباره یک «طوفان» برای غرب و اروپا هشدار دهد. جنگ روسیه و اوکراین ساختار امنیتی اروپا را وارونه کرده نخبگان این قاره گیج شدهاند. آنها از تهدیدهای روسیه که در دهههای آینده باید با آن دست و پنجه نرم کنند، آگاه هستند.
بین آتلانتیکیستها که صلح را در ایالات متحده آمریکا و ناتو میبینند، و کسانی که فکر میکنند اروپا در نهایت باید از خود دفاع کند، تفاوت وجود دارد. بار دیگر، مفهومسازی فرانسه از «خود مختاری استراتژیک» با دیدگاه آلمان، که نگرانیهای کشورهای اروپای شرقی را از طریق ابتکار سپر آسمان اروپا مطرح میکند، کاملاً منطبق نیست. در هر صورت، همانطور که استولتنبرگ دبیرکل ناتو و برویر رئیس ستاد کل آلمان گفتند، نخبگان اروپایی چارهای جز مسلح کردن بیشتر خود برای دهه آینده نمیبینند. سیستم بینالمللی که توازن آن در اثر همهگیری کووید-۱۹ به هم خورد، با جنگ روسیه و اوکراین وارد درگیری بزرگی شد. با مهاجرت میلیونها نفر در اوکراین، معادلهای ایجاد شد که این جنگ سالها ادامه داشته باشد و روسیه شکست نخواهد خورد، اما نمیتوان به آن نیز اجازه پیروزی داد. همانطور که انتظار میرفت، این جنگ خلأهای قدرتی را ایجاد کرد که در آن درگیریهای جدیدی پدید آمد.
درگیری اسرائیل و فلسطین که پس از 7 اکتبر 2023 رخ داد نیز نشان داد که درگیریهای فریز شده یا کم شدت در تمام نقاط جهان میتواند ناگهان به قتل عامهای بزرگی تبدیل شود.
اگرچه تلاشها برای آتش بس همچنان ادامه دارد، اما به نظر نمیرسد دولت نتانیاهو از انجام عملیات نظامی در رفح دست بکشد. دولتهای غربی نیز از رویکرد اسرائیل که خاورمیانه و شمال آفریقا را به بیثباتی میکشاند، خشنود نیستند. دولت بایدن آگاه است که هزینههای عدم توقف نتانیاهو در حال افزایش است خصوصا در زمانی که به سمت انتخابات نوامبر پیش میرویم. با این حال، سنگینی لابی اسرائیل در سیاست آمریکا، سیاستمداران را ساکت میکند. در جوامع غربی اغلب شاهد تظاهراتهایی در محکومیت قتل عام اسرائیل هستیم.
در جوامع خاورمیانه تحرکات یکسانی وجود ندارد، آیا میتوان نتیجه گرفت که کشتار غزه نادیده گرفته میشود؟ البته که نه. قبل از شورشهای اعراب، سکوت خطرناکی در منطقه حاکم بود. اگر اسرائیل قصد نابودی 1.5 میلیون فلسطینی را در رفح داشته باشد، ممکن است تحرکات و درگیریهایی رخ دهد که بسیاری از کشورهای عربی را با مشکلات زیادی مواجه کند. نباید فراموش کرد که رژیمهای منطقه شکنندهتر از کشورهای اروپایی هستند. بورل هشدار طوفان برای غرب صادر میکند، اما نمیتوان تضمین کرد که طوفان بزرگتر در خاورمیانه منفجر نخواهد شد.
وضعیت ترکیه در جهان چندقطبی
در آیندهای که با “بحران” و “طوفان” توصیف میشود اقدامات سیاسی و دیپلماتیک ترکیه نظیر تصویب عضویت سوئد در ناتو از سوی مجلس ترکیه، سفر اردوغان به قاهره، مشارکت ترکیه در طرح سپر موشکی اروپا بحثها در مورد “محور سیاست خارجی ترکیه”، “خود مختاری استراتژیک” و “سیاست عادیسازی روابط” را احیا کرده است. چرا که سیاست خارجی که حزب عدالت و توسعه در طول بیست و یک سال حکومت بی وقفه خود اجرا کرد، همیشه برای دگرگونی ترکیه بسیار حیاتی بوده است.
به همین دلیل این سیاستها که گاه به عنوان «الگوی هماهنگ با غرب» و گاه به عنوان «تغییر محور» توصیف میشد، بسیار مورد بحث قرار گرفت. به ویژه پس از سال 2013 که سالهای تنش ترکیه با آمریکا و اتحادیه اروپا، وخامت روابط با برخی کشورهای عربی و گسترش همکاری با روسیه پس از سال 2016 -(از جمله خرید اس-400)- با عنوان “دوره انزوا و تنهایی ترکیه” مورد انتقاد مخالفان قرار میگرفت. «سیاست افزایش دوستان» که توسط دولت حزب عدالت و توسعه در سال 2020 آغاز شد، توسط مخالفین به عنوان «چرخشها180 درجه ای» از روی عجز و ناامیدی ارزیابی و تفسیر شد.
با این حال، انگیزههای اصلی سیاستهای خارجی انجام شده بین سالهای 2013-2020 و پس از سال 2020 یکسان است و آن هم حفاظت از منافع ملی ترکیه، انطباق با شرایط متغیر جهانی-منطقهای و تقویت خودمختاری استراتژیک ترکیه است. محور این سه انگیزه بازتعریف جایگاه و نقش ترکیه در نظام بین الملل است. هدف از بازنگری مجدد نیز، سازگاری با خطرات و هرج و مرج دنیایی است که به سمت چندقطبی شدن پیش میرود. به عبارت دیگر، رویکرد “افزایش دوستان” هزینههای دوره “مراقبت از خود” را با تقویت دستاوردهای آن حذف میکند. در این راستا، ترکیه که به دلیل عملیات در سوریه با آمریکا و اتحادیه اروپا و به دلیل تقسیم قدرت در شرق مدیترانه با یونان در تنش است، سیاست «غیرعادی» را دنبال نکرده است.
آنکارا به روابط و اتحاد خود با غرب اهمیت میدهد و میخواهد ماهیت روابط خود را تغییر دهد
“عادی سازی” به معنای بهبود و بهبود روابط متقابل بازیگران است. این فقط به این معنا نیست که ترکیه در برخی مسائل نگرش خود را تغییر دهد. بله، روابط ترکیه با امارات با عربستان سعودی، یونان و مصر رو به بهبود و تبدیل این روابط به مشارکت استراتژیک است. همچنین ترکیه به دنبال یک دستور کار مثبت با ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا است. بنابراین، آیا این تلاشها یک طرفه است؟ خیر؛ برعکس، این اتفاق میافتد زیرا متقابل است. همه بازیگران مربوط، سیاستها و مواضع خود را در دورههای خاص بررسی میکنند. به عنوان مثال، اگر پروژه محدودسازیها در دوره ترامپ ادامه مییافت، ممکن بود عادیسازی با این کشورها اتفاق نمیافتاد. اگر کشورهای حاشیه خلیج فارس موفق میشدند ترکیه را محدود کنند، میتوانستیم شاهد اتفاقات دیگری باشیم. اگر ترکیه با حمایت نظامی از دولت سراج در لیبی، جنگ داخلی را متوقف نمیکرد و توافقنامه صلاحیت دریایی بین دو کشور امضا نمیشد، ممکن بود تنش زدایی در شرق مدیترانه انجام نمیشد. روند عادیسازی روابط با اسرائیل نیز به دلیل قتل عامها در غزه مختل شد.
مسئله ناتو و اتحادیه اروپا واضحتر است. آنکارا همیشه به اتحاد خود با غرب اهمیت میداد، اما میخواست ماهیت روابط اتحاد را تغییر دهد. آنکارا از نگرش به مبارزه با تروریسم در ناتو انتقاد کرد و سعی کرد آن را متحول کند. به عبارت دیگر، در مبارزه ی با PKK-YPG و گولن، به دلیل منافع ملی خود، تنشها با غرب بالا گرفت. ترکیه از برآورده نشدن نیازهای دفاعی خودش انتقاد کرد و به افزایش گزینههای خود روی آورد. درباره اتحادیه اروپا نیز چنین است. پایتختهای اتحادیه اروپا از سال 2007 روند الحاق ترکیه را متوقف کردهاند و این آنکاراست همچنان این مشارکت را “استراتژیک” میبیند… باز هم آنکارا همیشه گفته است که بدون ترکیه نمیتوان از اروپا دفاع کرد، بنابراین مشارکت ترکیه در پروژه سپر موشکی اروپا کاملا عادی است.
عصر چندقطبی با خطراتش در راه است
البته همه اینها به این معنا نیست که ترکیه طبق سیاست بلوک قدیمی همکاری خود با روسیه را قطع خواهد کرد و نشانگر این نیست که سیاست تعادل را کنار خواهد گذاشت. در واقع، تصادفی نیست که پوتین ترکیه را به عنوان قابل اعتمادترین شریک انرژی میبیند و یادآوری میکند که جنگ در اوکراین میتوانست در جریان مذاکرات استانبول پایان یابد.
جهان به سمت یک عصر چندقطبی پر از خطرات پیش میرود. این مسیر پر هرج و مرج که با همهگیری، جنگ روسیه و اوکراین و درگیری اسرائیل و فلسطین تسریع شده است، مسئولیتهای مهمی را بر دوش قدرتهای در حال ظهور مانند هند، برزیل و ترکیه تحمیل میکند. اول از همه، لازم است برای شکاف ها، هرج و مرج و خطرات ناشی از رقابت قدرتهای بزرگ آماده باشیم. ما به ثبات و همکاری در بسیاری از زمینه ها، از تجارت گرفته تا انرژی، از فناوری تا امنیت نیاز داریم. باز هم این واقعیت که نظم غرب محور جای خود را به چندقطبی داده است به این معنا نیست که نظم جدید مانند نظم قبلی سلسله مراتبی نخواهد داشت. ما شاهد نقض حاکمیت و حقوق بشر بسیاری در جهان تک قطبی بودهایم که ادعا میشود مبتنی بر هنجارها است. وضعیت جدید چندقطبی ممکن است آشفتهتر و خطرناکتر از قبل باشد. به همین دلیل ترکیه میگوید «جهان بزرگتر از پنج است» نه تنها با بی عدالتیهای نظم جهانی غرب محور مخالف است بلکه با جلب توجه به مشکلات رقابت قدرتهای بزرگ بین ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا، قطب بندیهای جدید را نیز رد میکند. و تلاش میکند مانند بحران اوکراین و غزه، بخشی از راه حل جهانی باشد. در این تلاش ترکیه جایگاه و نقش خود را در نظام بین الملل در سالهای آینده بیش از پیش تقویت خواهد کرد.