سعید نورسی، جنبش نور را پایهگذاری کرد که یکی از مهمترین جنبشها از حیث تأثیرگذاری بر زندگی معاصر ترکیه به شمار میرود، زیرا بنیانگذار آن دورۀ طولانی از امپراتوری عثمانی و نیز دورۀ طولانی گذار از سقوط آن به تأسیس جمهوری مدرن به دست مصطفی کمال آتاتورک را سپری کرده است.
اهمیت این جنبش به داشتن مؤسسات فرهنگی، اقتصادی و آموزشی بسیار است. افزون بر این، پیروان بسیاری دارد که تأثیر آشکاری بر رأیدهندگان ترکیهای دارند و انتظار میرود که این گروه یکی از عوامل مؤثر بر انتخابات آتی ترکیه باشند.
زندگینامۀ سعید نورسی
وی در سال ۱۸۷۸ در روستای نور از توابع بیتلیس زاده شد و تحصیلات ابتدایی خود را در روستای خود نزد برادر بزرگترش عبدالله آغاز کرد و در مدارس دینی اطراف روستایش ادامه تحصیل داد. زندگی تحصیلی نورسی، حاکی از هوش و استعداد اوست. ازآنجاییکه خیلی سریع میتوانست درسها را بیاموزد، آموزگارانش دوست نداشتند که درسها را حذف کند و همین باعث شد همواره آموزگارانش را عوض کند.
سرانجام وارد محفل درس شیخ محمد شلال در دغوبایزید شد و در سال ۱۸۹۲ درحالیکه تنها ۱۴ سال داشت، مدرک دبیرستان خود را گرفت و پس از آن به روستای خود بازگشته و به دیدار ملا فتحالله افندی در استان سیرت رفت. افندی وی را آزمود و او با پاسخ به پرسشهای افندی با موفقیت سربلند کرد. نورسی به سبب قدرت حافظهاش به بدیعالزمان زبانزد شد.
فرماندار بیتلیس، عمر پاشا، سعید نورسی را به کاخ خود دعوت کرد. وی حدود دو سال در زادگاه خود زندگی کرد. سپس در سال ۱۸۹۶ نزد والی وان، حسن پاشا، ماند و پربارترین دوران خود را زیر نظر این والی سپری کرد؛ او در این دوره فرصتی یافت تا آثار علوم مدرن را در کتابخانۀ غنی حسن پاشا بررسی کند. سپس او به علم مدرن که آن را «علوم مدنی» مینامیدند، علاقهمند شد.
به نظر وی، نهتنها تدریس علوم دینی کافی نیست، بلکه باید علوم دیگر نیز در کنار آن تدریس شود و پیشنهاد کرد که نخست این کار با تأسیس مدرسهای به نام مدرسۀ الزهرا آغاز و سپس در سراسر کشور فراگیر شود. وی با وساطت نامۀ طاهر پاشا برای ارائه این پیشنهاد به سلطان عبدالحمید رفت.
سعید نورسی که علمای شرق را به حیرت واداشته بود، پس از آمدن به استانبول با تبلیغ در مسجد فاتح، خود را مورد قبول علمای آنجا قرارداد و بعداً هنگام سخنرانی ضد استبداد در ۲۶ ژوئیه ۱۹۰۸ در میدان آزادی شهر سالونیک مدتی دستگیر شد.
سعید نورسی احتمالاً در این بازه با اعضای حزب اتحاد و ترقی ارتباط داشته و هر از گاهی به انجمن اتحاد و ترقی میرفت. او حتی در نوشتههای خود در آن زمان آورده که برخی از آنان، اصولی بسیار سودمندی برای ادارۀ کشور و احیای حیات دینی دارند، اما هنگامی که این حزب از این هدف دور شد، پیوند خود با آنها را به انور پاشا محدود ساخت.
سعید نورسی تا پیش از واقعۀ ۳۱ مارس، میانگاشت که شرقیها برای این ایدهها آمادگی ندارند. پس او دست به فعالیتهای گستردهای برای تثبیت اندیشۀ آزادی و مشروطیت زد و از فواید آزادی و نظام مدیریت مشارکتی سخن به میان آورد. او در استانبول مقالاتی در روزنامۀ «اتحاد» و «ولکان» نوشت.
او در این مقالات استدلال میکرد که زندگی اجتماعی به وحدت و همبستگی نیاز دارد و ایدۀ حکومت غیرمتمرکز، وحدت را بر هم میزند. او در سال ۱۹۰۹ به دلیل ارتباطش با واقعۀ مارس دستگیر شد و باز آزاد شد. سپس در ماههای نخست ۱۹۱۰ به ریزه [شهری در ترکیه] و از آنجا به باتومی و تفلیس و از آنجا به وان سفر کرد.
او بهسوی طوایف کرد در وان رفت و به بیدارسازی آنان بهویژه دربارۀ مسائل اسلامی آن زمان و نیز مفاهیمی چون مشروطیت، آزادی، استبداد، مشورت و شورا کوشید و به نشر اندیشههای خود ادامه داد تا اینکه جنگ جهانی اول آغازید.
کوشش سعید نورسی با جنگ جهانی اول باز متوقف شد، زیرا خود با شماری از شاگردانش در جبهۀ پاسینلر به جنگ پیوست و در سال ۱۹۱۵ یک گروه شبهنظامی تشکیل داد و با درجۀ استانداری به ارتش پیوست و دراینبین وظیفۀ دفاع از بیتلیس و موش که در شرف سقوط بود، به او محول گشت.
او بسیاری از شاگردان خود را در هنگام کوشش برای حفظ وان، بیتلیس و موش در برابر ارمنیها و روسها از دست داد و به همراه گروه شبهنظامی خود که بین ۳ تا ۴ هزار تن عضو داوطلب داشت، در بیتلیس مجروح و به اسارت روسها درآمد و به کوستروما در سواحل ولگا فرستاده شد.
وی پس از دو سال اسارت از طریق آلمان و اتریش فرار کرد و در سال ۱۹۱۸ به استانبول بازگشت و دراینبین به عضویت دار الحکمة الإسلامیة تازهتأسیس درآمد، اما زمانی که امپراتوری عثمانی در جنگ شکست خورد و کشور اشغال و سپس تجزیه شد، ضربۀ روحی بزرگی را متحمل شد؛ او زینپس برای نجات جهان اسلام فعالیت خود را آغازید.
دورۀ نوین
هنگامی که بریتانیا در سال ۱۹۲۰ استانبول را اشغال کرد، روزنامهها مردم را به مبارزه با اشغال تشویق کردند و دراینبین، «قدرت ملت» مبارزه برای استقلال را در آناتولی آغاز کرد که نورسی در نوشتههای خود بسیار از آن پشتیبانی میکرد و سخن کسانی که آن را شورش میخواندند، رد میکرد.
پس از سقوط خلافت و تقسیم بیشتر سرزمینهای امپراتوری عثمانی میان کشورهای غربی، قوۀ قضائیه نظامی انگلیس او را به اعدام محکوم کرد، اما این حکم اجرا نشد. سپس دولت ملی ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک او را برای پیوستن به آنها در آنکارا فراخواند.
آتاتورک خیلی زود از انتقاد نورسی از رفتار و جهتگیریهای اعضای دولتش که با آموزههای دین در ستیز بود، خسته شد و از توانایی نورسی در برگرداندن افکار عمومی ضد او بیم داشت؛ بنابراین او را بهعنوان مرشد دینی در استانهای شرقی گماشت تا بتواند او را از مرکز تصمیمگیری دور سازد، اما نورسی از این سمت و مستمری خودداری کرد و ترجیح داد در شهر وان شرقی که پیشتر در آن میزیست، سکنا گزیند.
در همین حین، انقلاب شیخ سعید پیران در سال ۱۹۲۵ در شرق کشور رخ داد، اما نورسی از پشتیبانی از او سرباز زد و آن را جنگی میان مسلمانان خواند. با وجود این، مقامات او را دستگیر کردند و او را به دستداشتن در انقلاب متهم کردند؛ بنابراین به حبس محکوم شد و به بارلا منتقل شد.
این آغاز زندگی مستمر او در تبعید، زندان و دادگاه بود. او در بهار ۱۹۲۶ از بوردو به روستای بارلا در اسپارته فرستاده شد و بیشتر آثار خود را در طول هشت سالی که در بارلا گذراند، نوشت.
او در تابستان ۱۹۳۴ به اسپارته منتقل شد، در ۲۷ آوریل ۱۹۳۵ دستگیر شد و به همراه بیش از ۱۰۰ نفر از شاگردانش به زندان اسکیشهر فرستاده شد.
اتهامات او عموماً از قبیل تأسیس یک انجمن مخفی ضد حکومت و تخریب بنیانهای جمهوری و ستیزه با سکولاریسم بود.
سعید نورسی در دادگاه اسکیشهر از خود در برابر این ادعاها دفاع کرد، اما از اتهام غیرقانونی بودن کتابهایی که پلیس در جریان تفتیش منزلش در سپتامبر ۱۹۴۳ یافته بود، تبرئه شد و به قسطَمونی تبعید شد.
وی پس از ۸ سال اقامت در این شهر و اعزام به دنیزلی، یکبار به همراه ۱۲۶ شاگردی که از اسپارته، قسطَمونی و بسیاری از استانهای دیگر در دنیزلی گردآمده بودند، محاکمه شد، اما بنا بر گزارشی که کارگروة کارشناسی دادگاه دربارۀ رسائل النور تهیه کرده بود، وی هیچ فعالیت سیاسی یا اجتماعی نداشته و نوشتههای او صرفاً به ایمان و قرآن میپردازد.
سعید نورسی در تابستان ۱۹۴۴ باز به شهر امیرداغ در افیون تبعید شد. پس از ۴ سال دستگیر و در زندان افیون قرار گرفت و به ۲۰ ماه زندان محکوم شد، اما در دادگاه تجدیدنظر تبرئه شد. با وجود این، یک رخداد معادله را برای او تغییر میدهد و او را باز به میدان میآورد.
نورسی پس از انتقال مجدد به امیر داغ، در سال ۱۹۵۰ با روی کار آمدن حزب دموکرات به رهبری عدنان مندرس، تا حدی به جامعه بازگشت و در این دوره دائماً در حال رفتوآمد بود و میکوشید نظرات خود را به مردم منتقل کند.
کتاب «راهنمای جوانان» او برای نخستینبار در استانبول با حروف لاتین در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. سعید نورسی باز به دلیل ستیز با سکولاریسم به دادگاه فراخوانده شد. وی در نتیجۀ دفاع از خویش تبرئه شد و دراینبین مقالات و مصاحبههایش در مجلات بسیاری منتشر گشت و با شاگردان بهویژه دانشجویان ملاقات میکرد و اسلام را برای آنها تشریح میکرد، اما این فعالیتها به سبب کهولت سن بر سلامت او تأثیر گذاشت.
باوجوداینکه نورسی بهشدت بیمار بود، به درخواست او از امیرداغ به اورفه منتقل شد و در ۲۳ مارس ۱۹۶۰ درگذشت. ادارۀ نظامی آن زمان که نگران علاقه شدید مردم به قبر نورسی در اورفا بود، جسد وی را به مکان نامعلومی منتقل کرد.
اندیشه و رویۀ نورسی
مبارزۀ سعید نورسی را میتوان در چارچوب احیای اندیشۀ اسلامی شناخت، زیرا به باور نورسی، پرسشهای ژرف فلسفی مانند وجود انسان، نقش او در این جهان و حقیقت زندگی تنها در پرتو قرآن و هدایت خداوندگار قابلتبیین است.
نورسی بر این پایه، پرسشهایی مانند اینکه انسان از کجا آمده، وظیفۀ او در زندگی چیست و پس از مرگ به کجا میرود، در نهایت بر وضعیت یک جامعه و حتی بشریت تأثیر میگذارد.
برعکس؛ چنانچه انکار خدا، الحاد و عقلگرایی در دانش چیره شده است.
سعید نورسی ضمن پافشاری بر ناگزیر بودن خدمتگزاری دانش به اثبات وجود خدا و ایمان به او، میافزاید که هر چیزی در هستی، نشانگر آفریدگارش است و همۀ آفریدگان دیدنی، دریچههایی بهسوی جهان الهی هستند.
این باور، آرامش درونی را در انسان پدید میآورد و انکار وجود خدا سبب بیهدفی و بیمعنایی زندگی است. ازاینرو الحاد نمیتواند به هیچیک از پرسشهای ژرف در طول سدهها غایت خلقت، ایمان به خداست و این اعتقاد باید بنیاد نگاه انسان به جهان و خویشتن باشد، زیرا ایمان روشنایی و قدرت است. پس دانش در خدمت این دیدگاه باید باشد نه پاسخی بدهد.
سعید نورسی از مادهگرایی منکر وجود خدا و نسبتدادن همه چیز به شانس زنهار میدهد و از اینکه برخی از روشنفکران به بهانۀ مادهگرایی میکوشند مؤمنان را فریب داده و باورهای دینی را تخریب کنند، خرده میگیرد. سعید نورسی معتقد است که اسباب در جهان هستی توانایی دستیابی به نتایجی را ندارند و تنها به قدرت آفریدگار عمل کنند.
نبوت به باور نورسی برای شناخت پیام الهی، درک تکالیف در برابر آفریدگار و بلوغ زندگی اجتماعی مبتنی بر اصل عدالتی که خداوند بر مردمان واگذار کرده، ضروری است. بسیاری از مردم حتی توانایی به تغییر برخی عادات ساده را ندارند. پافشاری بلندمدت انبیا از جمله پیامبر اسلام سبب ارتقای بعد معنوی و بعد مادی مردم شده است.
اسلام صرفاً ارزشی معنوی ندارد که صرفا تنظیمگر رابطۀ آفریدگان و آفریدگار باشد، بلکه رویکردی اجتماعی و سیاسی به ساماندهی روابط مردم دارد. چنانچه اسلام به جنبههای دیگری مانند دولت و اقتصاد پرداخته و چنین موضوعاتی ذیل رابطۀ آفریدگان و آفریدگار گنجانده میشوند.
نورسی در این باره معتقد است که باور بهروز واپسین در شناخت زندگی اینجهانی، نقش انسان در آن و انگیزۀ نیکوکاری او، ضروری است، زیرا این باور یک انگیزۀ درونی برای نیکوکاری و دوری از بدی میشود.
بنا بر نورسی، قرآن تفسیری مجمل از کتاب تکوین است. ازاینرو تفاسیری باید در چارچوب علمی و عقلانی ارائه نوشته شوند تا مردم اصول قرآنی را بفهمند و تهدید جنبشهایی را که از غرب آمده یا با شعار دانش در پی انکارند، بتوان برطرف کرد.
آموزههای سیاسی – اجتماعی نورسی
به گفتۀ سعید نورسی، بشریت پس از گذراندن مراحلی مانند عصر قدرت مطلقه، جامعۀ بدوی، عصر اسارت و عصر پادشاهیها و امپراتوریها، اکنون در عصر قرارداد اجتماعی به سر میبرد.
نورسی استدلال میکند که بشریت در آینده به نظم اقتصادی و اجتماعی آزادتری خواهد رسید و بشریت به لطف اسلام میتواند به این امر دست یابد، زیرا ادیان دیگر در درازنای زمان تحریف شدهاند و از مسیر درستی که بشریت را واقعاً رستگار میسازد، دور شدهاند.
تمدن حقيقي كه گوهر دين است، از نگاه قرآن بر تعاون استوار است؛ این تلقی مردم را به همديگر نزديك و هماهنگ ميسازد. در مقابل، تمدن فلسفهمبنا یا غیردینی، زندگی را فقط تنازع میبیند، اما اگر موجودات بکوشند زندگی خود را در مبارزه بگذرانند، زندگی نه در جامعه و نه در دنیای مادی امکانپذیر نخواهد بود.
بنا بر دیدگاه نورسی، تمدنهای دینپایه میپذیرند که خداوند مالک همه چیز است. پس جامعه مبتنی بر زور نمیتواند به بلوغ اخلاقی برسد، زیرا افراد همواره ناقض حقوق یکدیگر هستند.
درحالیکه تمدن نافی وحی، سرگرمی و هرزگی را برای ارضای خود تشویق میکند، تمدن وحیبنیاد اولویت را به خدمت به جامعه و متعاقبا رفاه و آشتی میدهد.
چنین تمدنی، تفاوت طبقاتی و نژادی را ملاحظه میکند و از ارزشهایی چون ایمان، دین و وطن پاسداری و از درگیریهای نژادی جلوگیری میکند. به همین دلیل، نورسی بهویژه نژادپرستی را نفی میکند و آن را ملیگرایی منفی نامیده و مردود در اسلام میداند.
نورسی تأکید میکند که دولت در چهارچوب تمدن وحیبنیاد باید نظام جمهوری باشد، زیرا معتقد است که جمهوری متشکل از «عدالت، مشورت و قدرت قانون» است؛ پافشاری بر عدالت را باید به این معنا دانست که دولت، حاکمیت قانون است و مشورت، مشارکت مردمسالارانۀ از طریق تمرکز قدرت در دولت است. پس قدرت تنها بر پایۀ دولت است، نه گروهها، محافل یا ایدئولوژیهای خاص.
نورسی در طول زندگانی خود این باورها را در بسیاری از کتابهای معروفش مطرح کرد که مهمترین آنها «رسائل النور» و «کلمات» است. اگرچه محتوای کتابهای او دربارۀ معنویت اسلامی بود، اما این گرایشها و آغازگاههای او باید با اصول جمهوری سکولار که از اصل حذف دین از دولت و تحدید آن به خود مردم نشئت میگیرد، در ستیز باشد. درگیری مداوم بین دولت و نورسی در طول دورهای بود که در آن احزاب سکولار در قدرت بودند.
نهضت نورسیه
نورسیها، نهضتی از پیروان سعید نورسی با هدف احیای دین هستند که در دوران جمهوریت پیروان سعید نورسی آن را بنا نهاده و گسترش دادند. این جنبش از نظر پیدایش و گسترش مانند دیگر نهضتهای اسلامی دیگر است، اما میتوان آن را یک جنبش اجتماعی هم دانست.
بنیان نهضت نورسیها در سال ۱۹۲۶ در روستای بارلای شهر اسپارته که سعید نورسی به آن تبعید شده بود، نهاده شد. او بیش از ۸ سال در آنجا ماند و به تربیت شاگردان در چارچوب جهانبینیاش پرداخت. در دوران چاپ و نشر آثارش و با افزایش تعداد شاگردانش، ایدۀ تشکیل جماعتی بهعنوان نهضتی اصلاحی در ذهنش شکل گرفت.
در همان زمان شاگردان او با دستنوشتهها، چاپ و نشر آثارش در سرتاسر ترکیه در رواج اندیشههایش میکوشیدند. جنبش نورسی سرجمع سه مرحله را طی کرد:
مرحلۀ نخست، دوره پایهگذاری در بارلا است که از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۴ به طول انجامید و مرحلۀ دوم، دوره شکلگیری است که شامل تحولات از سال ۱۹۳۵ تا زمان مرگ وی و سپس مرحله خیزش و گسترش پس از اوست.
از آغاز دهۀ ۱۹۵۰ و با بهبود فضای مردمسالارانه، جنبش نورسی گسترش یافت، بهویژه پس از آنکه دادگاه قانون اساسی رأی به تبرئه «رسائل النور» و عاری بودن رسائل از توهین به دولت و اصول آن صادر کرد.
حلقههای خواندن رسائل النور گسترش یافتند و حلقهها در این مرحله، در پی سازماندهی ساختاری بودند چنانکه نورسی برای نقشآفرینی نهضت پس از مرگش میکوشید، اما این سازمان به شکل سازمانهای مخفی یا پیچیده و حتی سازمانهای سلسلهمراتبی یا خوشهایِ شناخته شده مانند دیگر جماعتهای اسلامی نبود، بلکه بر شوروشوق و فعالیت شاگردانش، کار داوطلبانه و اخلاص آنان استوار بود.
اما پس از درگذشت نورسی در ۲۳ مارس ۱۹۶۰، نهضت نور تحت رهبری واحدی قرار نگرفت، بلکه نهضت بهصورت داوطلبانه و با همکاری امور خود را اداره میکرد. مجموعه عواملی باعث شد که سعید نورسی کسی را پس از خود رهبر اعلام نکند و همین سبب شاخهشاخه شدن نهضت نور شد. او رهبری جماعت پس از خود را به نزدیکترین، وفادارترین و فعالترین شاگردانش سپرد و در هنگام بیماری دیگران را به این ۶ شاگرد ارجاع داد: حسنو بایرام اوغلو، مصطفى سونقور، بايرام يوكسل، زبیر گوندوز آلپ، طاهرى موتلو و عبدالقادر سیلان چالشکان.
این جماعت بدون اختلاف و با همان برنامه درسی و اهدافی که در زمان زندگانی نورسی داشت، تحت مدیریت شورای شش شاگرد سابق باقی ماند.
آنان به بازگشایی «مدارس نوریه» که محلی برای تدریس «رسائل النور» است، اهمیت زیادی دادند و این مدارس هفتهای یکبار درهای خود را به روی همگان باز میکردند تا در آن «رسائل النور» خوانده شود. افزون بر خواندن و تفسیر «نور»، جلسات برای تبادل نظر جهت تقویت هویت اسلامی و بررسی مسائل سیاسی بود.
اما این جماعت با وقوع پیشرفتهای علمی در زمینه چاپ و نشر، به این نتیجه رسید که «رسائل النور» بهجای رونوشتهای دستنویس، باید با حروف جدید ترکی چاپ شود تا همه بتوانند آن را بخوانند و بفهمند.
در این هنگام نخستین انشعاب در نهضت نوریه پدید آمد که جمعی از کاتبان با سرکردگی احمد خسرو آلتین باشاک (که اهل اسپارته بود) از چاپ «رسائل النور» سرباز زدند. آنان سوگند خوردند که حروف را جز به زبان عثمانی یا حروف عربی منتشر نکنند و ازینرو گروه کاتبان نامیده شدند.
کنشگری سیاسی نورسیها
نورسیها همیشه به ادعای کنارهجویی از سیاست نامور هستند، زیرا این گروه نه مشارکت سیاسی نداشت و نه حزب سیاسی تشکیل داد. در دورۀ پیش از دهۀ پنجاه – نظام تکحزبی – این جماعت جهتگیری سیاسی نداشت، اما ایدههای ضد سکولار به طرد آنانا از عرصۀ سیاسی در زمان حاکمیت حزب جمهوری خلق انجامید.
جهتگیریهای نورسیها مطابق با اندیشههای سعید نورسی و تطورات آن بوده که همگام با تحولات سیاسی کشور صورت میگرفت.
نورسی در دورهای که حزب جمهوری بر سرکار بود، به دلیل عدم امکان حرکت سیاسی کاملاً از ورود به سیاست خودداری کرد، اما بعد از دهۀ پنجاه، بدیعالزمان نورسی و شاگردانش از تغییرات جدیدی که در زندگی سیاسی ترکیه از جمله تکثرگرایی رخ داد، پشتیبانی کردند. نظام چندحزبی باعث ایجاد حزب دموکرات شد که فضای بیشتری به آزادی دینی داد و بسیاری از اقدامات سکولار، از جمله برقراری مجدد اذان به زبان عربی لغو کرد.
پس از مرگ وی، جماعت نور شاهد انشعابات بسیاری بود؛ برخی در عرصۀ سیاسی شرکت کردند، مانند گروه عبدالله گولن و برخی دیگر همان راه سعید نورسی را ادامه دادند.
چهبسا، بارزترین و بیشترین جهتگیری بخش بزرگی از گروه نور در انتخابات ترکیه، نزدیکی بسیار آنان به حزب عدالت و توسعه بهویژه در واپسین دورۀ زندگی حسنو بایرام اوغلو باشد؛ وی یکی از شاگردان نورسی و نخستین مقام رسمی جماعت بود که در آوریل ۲۰۲۱ درگذشت. این مرد همواره در رویدادهای ویژه حزب عدالت و توسعه یا رویدادهای دولتی به رهبری حزب عدالت و توسعه حضور پیدا میکرد.
برای نمونه، حضور حسنو بایرام اوغلو در گردهمایی افتتاحیۀ مسجد ایاصوفیه با همراهی مقامات حزب عدالت و توسعه، رخدادی بود که پیامدهای زیادی به همراه داشت. این مرد به یکی از اجلاسهای ریاستجمهوری دعوت شد و با اردوغان ملاقات کرد و وزیر کشور – مرد دوم حزب – درحالیکه آن دو با هم قدم میزدند، برای آنان چتر گرفته بود. او همچنین عکسها و دیدارهای دیگری را با هاکان فیدان، وزیر کشور، و یاشار گولر، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ترکیه، دارد. بسیاری از این مقامات در هنگام مرگ وی به دلیل کرونا عزادار شدند.
هر خبرهای در زمینۀ سیاست ترکیه نیک میداند که این گونه نشانهها، جنبههای حمایتی زیادی دارد، زیرا گروههای نور در دورۀ حزب عدالت و توسعه شاهد تسهیلات، احیا و گسترش زیادی بودند و اکنون دارای دفتر مرکزی، انجمنها و خوابگاههای دانشجویی بسیاری هستند.
هرچند نورسیه بهخاطر رعایت رویکرد قدیمی نورسی مبنی بر عدم ورود به سیاست و اکتفا به آموزش دینی، پشتیبانی بیپردۀ خود را از یک حزب سیاسی اعلام نکرده، اما بسیاری از اعضای این جماعت در سطوح گوناگون رهبری تأیید کردند که آنها قطعاً در رأیگیری شرکت کرده و به حزب عدالت و توسعه رأی خواهند داد، زیرا آنها جایگزینی برای جامعۀ دستخوش جور و جفای از سوی سکولارها ندارند. نورسیه برکناری حزب عدالت و توسعه را پس از این همۀ موفقیت و دگرگونی که در طی دو دهه بهدستآمده، واپسگرایی میدانند.
خلاصه
با وجود کنارهجویی این جماعت از سیاست و اعلام همیشگی آن، گرایش عمومی اعضای نهضت به حزب عدالت و توسعه، نقش اساسی در جذب بخش قابلتوجهی آرا از جمله راست محافظهکار خواهد داشت.
هرچند حزب عدالت میکوشد تا آرای میانی را به دست آورد تا هم احزاب اسلامی از هر طیفی که باشند و هم برخی از احزاب ملیگرا نمایندگی کند.
بسیاری از نورسیها معتقدند که حزب عدالت در خدمت اهداف این نهضت است و این حزب آزادی نهضت و گسترش بدون واهمۀ آن را تضمین میکند. البته باید به پیشینۀ اسلامی مشترک بین نهضت نور و حزب عدالت و توسعه اشاره کرد که رهبران آن متأثر از اندیشههای سعید نورسی هستند.
منبع: نون پست