اعلامیه ماه گذشته عربستان سعودی مبنی بر کاهش غیرمنتظره تولید نفت در سرتاسر جهان بازتاب زیادی داشت. این کاهش شامل کاهش داوطلبانه 500 هزار بشکه در روز بود که با هماهنگی کشورهای اوپک و غیراوپک تولیدکننده نفت (از جمله روسیه) انجام شد و مجموع کاهش به بیش از 1 میلیون بشکه در روز یا تقریباً 1 درصد از تولید جهانی نفت رسید. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به سرعت به این اعلامیه واکنش نشان داد و مدعی شد که اگرچه با توجه به ابهامات فعلی بازار، این تصمیم غیرعاقلانه است ، اما نتیجه آنقدر هم که تصور میشود بد نخواهد بود.
چشم انداز جهانی با توجه به اینکه اقتصاد آمریکا و سایر اقتصادهای بزرگ در لبه رکود قرار دارند نامطمئن و پر ابهام باقی مانده است. از طرف دیگر با توجه به تهدید تداوم ناامنی مواد غذایی و قیمت بالای انرژی و همینطور تداوم رقابتها و درگیریهای ژئوپلتیکی، این مسئله شدت بیشتری پیدا کرده است. تنها یک روز پس از اعلام این خبر، قیمت نفت برنت حدود 6 درصد افزایش یافت و نزدیک به 85 دلار در هر بشکه رسید. این امر در زمانی اتفاق میافتد که فدرال رزور آمریکا در تلاش است که تورم فعلی – که بالاترین میزان تورم در چند دهه اخیر است- را کنترل کند. در نتیجه افزایش قیمت نفت ممکن است اقتصاد آمریکا را بیش از پیش در معرض رکود قرار دهد.
با این حال، با کاهش تقاضا، قیمت نفت از آن زمان در حدود 75 دلار در هر بشکه تثبیت شده است. به این ترتیب، اقدام عربستان سیگنالی به آمریکا از رویکرد جدیدی است که پادشاهی برای ترسیم سیاستهای انرژی و خارجی خود اتخاذ کرده است. عربستان نه تنها روابط خود را با روسیه و چین تقویت کرده است، بلکه مشارکت منطقهای را با رقبای قدیمی از جمله اسرائیل، سوریه، ترکیه و حتی ایران توسعه داده است. در واقع، بدون ضمانتهای محکم مبنی بر اینکه آمریکا در صورت لزوم از پادشاهی دفاع خواهد کرد، ریاض به وضوح تصمیم دارد استراتژی انرژی و امنیت ملی متفاوتی را دنبال کند که ممکن است همراستای سیاست منطقهای آمریکا نباشد. براساس این استراتژی عربستان میخواهد خود را یک قدرت منطقهای معرفی کند.
پشتپرده این کاهش تولید نفت چیست؟
اوپک بیانیهای منتشر کرد که این تعدیلهای داوطلبانه را «اقدامی پیشگیرانه با هدف حمایت از ثبات بازار نفت» توصیف کرد. سعودی ها اصرار داشتند که این تصمیم بر اساس پیش بینیهای بازار جهانی و چشم انداز نامطمئن انرژی اتخاذ شده است و آنها بارها – هرچند به صورت سطحی – به ادامه داد و ستد قیمت نفت زیر 80 دلار در هر بشکه اشاره کردهاند تا نشان دهند که این تصمیم باعث افزایش قیمت جهانی نفت نخواهد شد.
انتظار میرود تقاضای جهانی نفت تا پایان سال 2023 به دلیل افزایش مصرف سوخت جت و تقاضای مورد انتظار چین افزایش یابد، به همین دلیل در ابتدا پیشبینی میشد که قیمت نفت دوباره با این کاهش تولید افزایش یابد و در این روند درآمد اوپک افزایش یابد. عربستان سعودی برای اجرای برنامههای اصلاحات داخلی جاه طلبانه خود به شدت به درآمدهای نفتی نیاز دارد. به صورتی که چشم انداز 2030 – چارچوب استراتژیک پادشاهی برای کاهش وابستگی به نفت، تنوع بخشیدن به اقتصاد و ایجاد فرصتهای شغلی برای شهروندانش – به سرمایه گذاری عظیم 3.2 تریلیون دلاری نیاز دارد. در حال حاضر، صندوق ثروت ملی عربستان در حال تقویت این جاه طلبیها برای تحریک سرمایهگذاری و دسترسی به فناوریهای جدید و توسعه صنایع محلی است. با اینحال به دلیل نگرانی از کاهش چشمانداز اقتصاد جهانی و کنُدی آهنگ رشد اقتصادی چین، کاهش تولید نفت نتوانست قیمت جهانی نفت را بالا ببرد.
علیرغم مزایای بالقوه برای عربستان سعودی، این ابتکار جهت افزایش قیمت نفت، ممکن آنگونه که تصور میشود نباشد بلکه پاسخی به تغییر نیازهای داخلی و موقعیت ژئواستراتژیک این کشور باشد. عربستان که به تازگی مصمم به بازیابی موقعیت خود به عنوان یک نیروی تعیین کننده قیمت نفت است، برای حفظ منافع از شرط بندی بر سر منافع خود با چین، روسیه و همسایگان خلیج فارس خودداری میکند.
تزلزل روابط آمریکا و عربستان
روابط عربستان و آمریکا بر مبنای منطق «انرژی در مقابل امنیت» بنا شده است. به طور سنتی ضامن اصلی امنیت در خلیج فارس، یعنی آمریکا میلیاردها دلار برای کمکهای نظامی و امنیتی هزینه میکرد و پادشاهی در ازای آن منابع انرژی ارزان قیمت در اختیار آمریکا میگذاشت. این مشارکت طولانی مدت بین دو کشور برای چندین دهه، پایدار باقی مانده بود. به عبارتی این مشارکت بیشتر از اینکه در ارزشهای مشترک لیبرالیسم ریشه داشته باشد، در تامین منافع ژئواستراتژیک دو کشور ریشه داشت. اما عقبنشینی آمریکا از منطقه در سالهای اخیر پرسشهایی را در مورد استواری تعهد و تمایل این کشور برای حفاظت از منافع امنیتی خلیج فارس ایجاد کرده است. این موضوع زمانی مطرح شد که ایالات متحده آمریکا در پاسخ به حملات جسورانه پهپادی (جنبش انصارالله یمن) به تاسیسات نفتی عربستان در سال 2019 که بلافاصله تنشها را در خلیج فارس تشدید کرد، نتوانست اقدام موثری انجام دهد.
هدف قرار دادن تاسیسات نفتی آرامکو در سال 2019 و سپس در سال 2022 توسط نیروهای جنبش انصارالله یمن به هسته اصلی اقتصاد این پادشاهی ضربه زد و نگرانیهای امنیتی این کشور را تشدید کرد. این حملات تولید حدود 5.7 میلیون بشکه در روز (بیش از نیمی از تولید روزانه کل کشور و بیش از 6 درصد از عرضه جهانی نفت) به حالت تعلیق درآمد و در نتیجه آسیبپذیریهای عربستان علیرغم ظرفیتهای قابل توجه و هزینههای گسترده آن برای تجهیزات نظامی آشکار شد. به جزء محکوم کردن حملات و صحبت در مورد نیاز به کاهش تنش، در آن زمان دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا گفت که مسئولیت نهایی در برخورد با این حملات به عهده عربستان سعودی است و میبایست عربستان در این زمینه اقدامات لازم را اتخاذ کند.
به جای پاسخدهی مناسب به این حملات، پاسخ ترامپ – که اعزام 3000 نیروی آمریکایی دیگر به خلیجفارس بود – موجهای بدبینی عمیقی را در عربستان ایجاد کرد. این مسئله نشان داد که آمریکا عزم و اراده لازم را جهت تامین امنیت پادشاهی ندارد همچنین موجب ناامیدی و نگرانی ریاض در مورد تعهد امنیتی بلندمدت واشنگتن شد. عدم تمایل بیشتر آمریکا به حمایت از منافع عربستان در برابر “نیروهای نیابتی ایران” در یمن و سوریه، تلقی سعودیها از واشنگتن به عنوان یک ضامن امنیتی قابل اعتماد را تضعیف کرد. در نتیجه، با وجود ادامه فروش تسلیحات، تمرینهای نظامی مشترک و حضور نظامی ایالات متحده در منطقه، بیاعتمادی عمیقی شکل گرفت.
تنش زدایی و احیای روابط تهران ریاض با میانجیگری چین در مارس 2023 پس از سالها نبردهای نیابتی، اختلافات دیپلماتیک و یک “جنگ سرد” منطقهای، مسلماً تجسم دور شدن عربستان از وابستگی انحصاری خود به آمریکا بود. پس از سفر شی جین پینگ، رئیس جمهور چین به ریاض در دسامبر 2022 و امضای 34 قرارداد سرمایهگذاری در بخشهای مختلف از جمله؛ انرژی سبز، خدمات اینترنتی و فناوری اطلاعات، عربستان اقداماتی را اتخاذ کرده است که نشان دهنده تمایل این کشور به متعدد ساختن شرکای خود به جای داشتن شریک انحصاری است. کاهش تولید نفت را میتوان در این زمینه تفسیر کرد. در زمینه احیای روابط با ایران اگرچه کاهش تنش در کوتاه مدت به نگرانیهای امنیتی عربستان پایان نمیدهد با اینحال به این کشور زمان لازم را میدهد تا گزینههای استراتژیک و نظامی خود را گسترش دهد و بیش از پیش با چین متحد شود.
از دیدگاه عربستان، تنوع بخشیدن به شراکتها که نه تنها آمریکا، بلکه چین و اسرائیل را نیز شامل میشود و کاهش تنشها با رقبا از طریق ارتباطات مستقیم، تنشها و احتمال بی ثباتی را در درازمدت کاهش میدهد. احیای روابط با سوریه که تا حدی با از سرگیری روابط با ایران مرتبط است، به پادشاهی اجازه میدهد تا خود را به عنوان رهبر توافقات عربی قرار دهد و تلاشها را برای بازگرداندن ثبات منطقهای تقویت خواهد کرد. این مسئله برای کلان پروژههای چشمانداز 2030 که به عنوان موتور رشد و شکوفایی بلندمدت پادشاهی تلقی میشود، حائز اهمیت بسیار است.
در یک اقدام عملگرایانه، محمد بن سلمان، به دنبال تطبیق با منطقه خلیج فارسی بدون حضور آمریکا با جمعآوری شبکه گستردهتری از شرکا و حامیان است که از طریق آن عربستان سعودی میتواند نقش تعیینکنندهای در منطقه ایفا کند. این تصمیم عربستان و اوپک بر این مسئله تاکید دارد که دولت بایدن توانایی خود را برای تأثیرگذاری بر عربستان سعودی از دست داده است – چیزی که آشکارا در واشنگتن هنوز بدان پیبرده نشده است- که به معنای نابودی منطق «امنیت در برابر نفت» است. این مسئله گویای ظهور الگو و پارادایم سیاست خارجی مستقل عربستان از آمریکا است.
حضور رو به رشد چین در خلیج فارس
روابط عربستان سعودی با واشنگتن به دلیل گسترش ردپای اقتصادی و دیپلماتیک چین در منطقه پیچیدهتر شده است. مشارکتهای جامع چین با ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، الجزایر، مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه، جایگزین نقش واشنگتن به عنوان بزرگترین سرمایهگذار منطقه و شریک تجاری پیشرو شورای همکاری خلیج فارس شده است. بین سالهای 2005 تا 2022، سرمایهگذاری چین در این منطقه بالغ بر 273 میلیارد دلار بوده که 46 درصد آن در بخش انرژی بوده است. مدرنیزاسیون گسترده عربستان سعودی نیز به شدت به تامین مالی و حمایت چین وابسته است. در واقع، هسته اصلی این رابطه انرژی است، زیرا چین نیمی از نفت خود را از منطقه، عمدتاً از عربستان سعودی و ایران وارد میکند، این امر باعث شده منطقه خلیج فارس برای امنیت انرژی چین حائز اهمیت حیاتی باشد.
در این منطقه علاوه بر جذابیت تجارت و سرمایه گذاری با چین، الگوی حکومتی اول توسعه، سیاست خارجی غیر مداخله گرایانه و پدرانه پکن در کشورهای حاشیه خلیج فارس طنین انداز شده است. همچنین احتمال گنجاندن عربستان و ایران در گروه کشورهای بریکس که یک وزنه تعادلی در برابر نهادی تحت سلطه آمریکا است، رویکرد چین به این منطقه را بیش از پیش نمایان ساخته است.
در واقع، الگوی توسعهگرایی اقتدارگرایانه چینی ممکن است مکانیزمی برای تعامل سیاسی و اقتصادی مورد علاقه نخبگان سیاسی خلیجفارس باشد، زیرا چین ثابت کرده است که با اولویت دادن به رشد اقتصادی بر اصلاحات سیاسی، طبقات حاکم میتوانند کنترل خود بر جامعه را حفظ کنند. شیوه و رویکرد اقتصادی چین به ویژه برای رژیمهای شورای همکاری خلیج فارس جذاب است، رژیمهایی که بهویژه نسبت به پیامدهای آزادسازی سیاسی محتاط هستند اما از فرصتهایی استثنایی اقتصادی ایجاد شده توسط همکاری با پکن، به شوق آمدهاند.
اول عربستان
پس از سالها فعالیت بهعنوان مدیر جهانی بازارهای نفت تحت نظارت ایالات متحده آمریکا و توجه به قدرت و رفاه اقتصاد جهانی، موضع ریاض اکنون آشکارا رویکرد «اول عربستان» است که پیامدهایی بر سیاست داخلی و خارجی آن کشور دارد. از جمله این پیامدها تنوع بخشیدن به شرکای دیپلماتیک، اقتصادی، سیاسی و امنیتی عربستان فراتر از آمریکا است. به این ترتیب، احتمالاً شالوده یک واقعیت ژئوپلیتیکی جدید در حال شکلگیری است، واقعیتی که نشان دهنده پیوند منافع غیر آمریکایی با کشورهای خلیج فارس است.
بر این اساس، تصمیم اخیر عربستان برای کاهش تولید نفت، فراتر از صرفا تقویت جایگاه روسیه در زمانی که تحت تحریم غرب است، میباشد. به عبارتی روابط تک همسری عربستان با آمریکا در حال تبدیل شدن به روابط چندهمسری است و شاهد ظهور یک همسویی جدید از منافع در خلیج فارس هستیم. این مسئله را میتوان در پتانسیل اتحادهای بلندمدت بین ریاض، پکن، مسکو و تهران مشاهده کرد. کاهش تولید بدون شک اولین گام از مجموعه اقداماتی است که جایگاه منطقهای عربستان سعودی را تقویت میکند. هر گونه بازنگری در سیاست منطقهای آمریکا باید انگیزههای واقعی و پیامدهای ناشی از این بازنگری را مورد واکاوی و ارزیابی قرار دهد.